loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شب دکتر لاله بختیار / قسمت دوم

شب دکتر لاله بختیار

فهرست مطالب

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد، در ادامه این نشست، پس از صحبت‌های دکتررضوی، دکتر لاله بختیار صحبت‌های خودشان را با لهجه شیرینی که داشتند این‌طور آغاز کردند:
“بسم ا.. الرحمن الرحیم، از آقای دهباشی و دکتر رضوی تشکر می‌کنم. من هفتمین فرزند هلن و ابوالقاسم هستم، ابوالقاسم اولین پزشک ایرانی بود که در آمریکا تحصیل کرد و مجدد به ایران بازگشت. ایشان در سال ۱۹۱۹ وارد آمریکا شد و در دانشگاه سیوروکیوس تحصیل کرد و در سال ۱۹۲۶ طبیب شد. در سال ۱۹۲۷ با پرستاری که در همان بیمارستان کار می‌کرد به نام هلن جفریز آشنا شد و ازدواج کردند.
در سال ۱۹۳۱ با دو فرزند دختر از نیویورک به ایران بازگشتند هلن در آن زمان باردار بود و دوقلو دختر به دنیا آورد، پدرم با این‌که از ایل بختیار بودند اما با ایل ارتباطی نداشتند و شهرنشین بودند و خیلی سختی کشیدند تا توانستند در آمریکا تحصیل کنند و وقتی برگشت ایران، یک شب همه آمدند پیش ایشان و خوش آمدگویی کردند و به عنوان تشکر از هلن، سازمان ملل، منطقه حفاظت شده محیط زیست را به نام ایشان نامگذاری کردند چون ایشان پرستاری بود که به مردم آن منطقه خیلی کمک می‌کرد. ایشان می‌گفتند که ۵ فرزند من که در ایران به دنیا آمدند هر چی ویژگی خوب دارند از ایران دارند.

دکتر لاله بختیار ادامه دادند: در سال ۱۹۳۹ که من ۶ ماهه بودم، آن زمان رضاشاه طرفدار آلمان‌ها شده بود، یعنی درست قبل از جنگ جهانی دوم، سفارت آمریکا به آمریکایی‌های مقیم ایران گفت که دیگر اوضاع مساعد نیست و بهتر است سرزمین ایران را ترک کنند، به همین دلیل ما برگشتیم لس‌آنجلس پیش پدر و مادر هلن و ۶ سال طول کشید و ما این سال‌ها از پدر دور بودیم. در سال ۱۹۴۵ با یک کشتی به ایران آمدیم. مادر و پدرم در مسجد سلیمان با هم ملاقات کردند و با وجود اختلافات، تصمیم بر این شد که هر ۷ تا فرزندشان در آمریکا تحصیل کنند. پدرم می‌خواست با ما به آمریکا بیاید اما دولت ایران اجازه نداد. پدر و مادرم از هم جدا شدند و پدرم با خانمی به اسم بی‌بی توران ازدواج کرد و صاحب ۱۰ فرزند خوب شد که همسر دکتر نوایی یکی از خواهران ناتنی من هستند.
مادرم برای حمایت از ما، ما را به مدرسه کاتولیک فرستاد. در آن زمان ارتباط ما با پدرم از طریق نامه بود که پدرم جمعا ۱۵۰۰۰ نامه جمع‌آوری کرد که بعدها به‌صورت کتاب درآمد و در ۳۰ جلد به چاپ رسید و در این نامه ها پدرم درمورد تحصیل و پزشک شدن فرزندان صحبت کردند و ما را نصیحت می‌کردند و با توجه به این‌که ایشان «شاهنامه» را حفظ بودند، نقل قول‌هایی از فردوسی نیز به چشم می‌خورد.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 4 =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​