به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در چند مقاله اخیر پس از تعریف مفهوم ناخودآگاه به نقش ناخودآگاه در اخلاق و عادات رفتاری اشاره شد. پس از آن به نقش بسیار مهم ناخودآگاه در فرهنگ پذیری افراد و در ادامه در دو مقاله، به نقش ناخودآگاه در بهبود زندگی و کارکرد ناخودآگاه در حل مسائل زندگی پرداختیم. در مقاله زیر به نقش نمادهای ناخودآگاه در شعر اشاره خواهد شد.
مفهوم نماد دارای ریشه زبان فارسی دری است که بهمعنی نمود یا ظاهرکننده و نماینده است که در زبان یونانی آن مترادف سمبل یعنی «به هم انداختن» و «به هم پیوستن» است و به یک نشانه یا علامت توجه دارد.
رمزپردازی یا نمادگرایی یک ابزار قدیمی و کهن در انسان برای انتقال مفاهیم خودش بوده است.
ردپای نمادگرایی را میتوان در طول زندگی روزمره یا در تفکرات و رویاهای انسان شاهد بود.
هر جایی فراسوی مرزهای ارتباطی که در بیانی بیگفتار شکل میگیرد و انسان را به تفکری بدون کلام رهنمون میشود.
در نماد عین و ذهن به هم میآمیزند. در این مقاله به نقش نماد بهعنوان مکانی برای ناخودآگاه در شعر پرداخته میشود.
بهطوری که داریوش شایگان برای معرفی جامعه ایرانی استناد به پنج نماد اندیشه و بینش فرهنگ ایرانیان؛ فردوسی، سعدی، خیام، مولوی و حافظ میکند.
فرهنگ را نگارهای از نمادها میشناسد.
جایی که اندیشه، باورها و اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم مردم شکل گرفته است.
نمادها به دو صورت کلی آگاهانه یا ناخودآگاه شکل میگیرند.
در ایجاد نمادهایی که آگاهانه شکل میگیرد و وارد زندگی مردم میشود، عامل بیرونی موثرتر است و در نمادهایی که ناخودآگاه خلق میشوند، عوامل آن درونی است.
هرگاه انسان بهدرکی از حقایق به فراسوی عقل راه پیدا میکند و میکوشد تا بیانی از معرفت خویش داشته باشد، از نمادها استفاده میکند.
چرا که در بیان این حقایق به ظرف محدود عقل نمیگنجد. بهطوری که مولانا میگوید:
گرچه تفسیر زبان روشنگر است لیک عشق بیزبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت چون به عشق آمد، قلم برخود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
بهگفته یونگ، هرگاه چیزهایی فراسوی ادراک ما باشد، نمادها به یاری ما میآیند تا بتوانیم به انتقال مفاهیم کمک کنیم.
چنانچه از عامل بیرونی کمک بگیریم و آگاهانه به ایجاد نماد بپردازیم و یا از عامل درونی و ناخودآگاه به خلق نماد اقدام کنیم.
نمادهای ناخودآگاه که اغلب در خواب و رویا یا در خلق اثری ادبی و هنری به یاری ما میآیند، اغلب با کشف و شهود همراه است.
این نمادها داری ریشههایی عمیق در کهن الگوها و ناخودآگاه جمعی ما بوده و بیانگر حالات درونی و روحی عمیق در ارتباط با خودآگاه و ناخودآگاه، تجربههای درونی و فردی ما در بیان حالات تنزل یا تعالی شخصیت ما خواهد بود.
هر چه این نمادها ساخته و پرداخته حالات عمیق درونی انسان باشد، در واقع از ناخودآگاه جمعی افراد تغذیه کرده و بهخوبی می تواند به بیان انتقال احساس و اندیشه در میان انسان نقش آفرین باشد.
یکی از زیباترین و عالیترین بیانهای ناخودآگاه جمعی در ایرانیان، شعر و بهویژه اشعار حافظ در زندگی روزمره مردم است.
مکانی برای تعامل و انتقال احساس و اندیشه در کلامی از بیکلامی!
هرگاه ما در بهره بردن و انتقال احساس خود با یک تفال کوشش میکنیم تا به یاری و بهره از یک نماد در شعر حافظ به تماشای احساس خود با دیگری یا تجربه و فهمی از مسئله خود داشته باشیم، گویی در آیینه شعر فرصتی برای دیدن و تماشای خود ما فراهم میشود.
بیدلیل نیست که آیینه در کلام ادبا همواره نماد بازتاب حقیقت وجود ماست.
همچنین لکان، مرحله آیینهگی را جستوجویی در یگانگی با کودک میشناسد.
ما نیز در آیینه شعر و غزل حافظ در پی وحدتی از کودک درون ناخودآگاه خود با خودآگاه خود بر میآییم.
در بررسی و تحلیل نمادها چه آنها که در رویاهای ما ظاهر میشوند و چه آنهایی که در هنری چون شعر تبلور پیدا میکنند، باید به چند نکته در آن توجه داشت: نخست این که این مفاهیم نمادها در اساطیر هنرمند را باید درک کرد.
در مرحله بعد نظر و عقیده خود شخص در مورد نمادهایی که در اثر میبیند برای او با اهمیت هستند.
البته این نشانهها گاه به ما راست میگویند و گاه دروغ؛ یا بهتعبیری دیگر خوابها میتوانند پیامهای صادقانهای داشته باشند یا برعکس.
در هر حال باید از پیامهای ضمنی درون نمادها وجوه مختلف آن را در نظر داشت.
همچنین است شعر حافظ برای ما. این نمادهای ناخودآگاه در ابیات حافظ برای هر فرد چه معنایی دارد و این که این نمادها در ناخودآگاه جمعی چه پیامی دارد، همگی در دریافت ما و شناخت ما نسبت به ناخودآگاهمان ارزشمند است.
حال با زبان ناخودآگاه خود تفالی به حافظ لسانالغیب میزنیم و از او میپرسیم:
ناخودآگاه چیست و تو توصیفش به زبان خود بکن!
ای هم شکل تو مطبوع و هم جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
دکترمهشید رضویرضوانی
منابع:
- یونگ، کارل گوستاو (۱۳۷۴). انسان و سمبولهایش، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران، امیرکبیر.
- سجودی، فرزان (۱۳۹۳). نشانهشناسی کاربردی، تهران، نشر علم.
- ناظرزاده کرمانی، فرهاد (۱۳۶۸). نمادگرایی در ادبیات نمایشی، تهران، انتشارات برگ.