چه کسی مراقب ذهن است؟
قسمت چهارم
بندیکت کَری
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در مقاله قبل در توصیف از مدارهای ذهنی در مغز، محققان به این نتیجه رسیدند که انسان در طول حیات خود توانسته است تا از شیوههای کدگذاری ناخودآگاه برای سازگاری و بقای خود بهره ببرد. بهطوری که دکتربارگ استدلال میکند، بدینمعنی اهداف ناخودآگاه میتوانند بهعنوان عوامل نامحدود سازگار که به نفع اهداف گسترده رمزگذاری شده بهلحاظ ژنتیکی نظامهای خودکار بقا عمل میکنند، دیده شوند. در ادامه این مقاله میخوانیم: محققان همچنین در چندین مطالعه نشان دادهاند که یک هدف ناخودآگاه، هنگامی که بهطور پنهانی فعال شود، با همان عزم که در فعالیتهای آگاهانه مشهود است، ادامه مییابد.
شرکتکنندگانی که در تحقیق آموزش دیده بودند تا همدیگر را یاری کنند، در کارهای تیمی، بهطور مثال در کمک به دیگران و در میان گذاشتن تدابیر در بازیهایی که ۲۰ دقیقه یا بیشتر طول میکشند، کوشش خواهند کرد. همچنین آنهایی که آموزش دیدند که پرخاشگر باشند.
این یافته ممکن است به ما کمک کند تا شرح دهیم که چگونه شخصی میتواند در یک میهمانی با روحیه خوب دیده شود و بعد بهدلایل نامشخص- حرفهای بیهوده میزبان؟ تصویر آن خانواده بر روی دیوار؟ برخی اظهارنظرهای سیاسی؟ کمی بداخلاق شود، بدون این که او این تغییر را متوجه شود، تا این که وقتی دوستی متذکر میشود، میگوید: «من بیادب بودم؟ واقعا؟ کی؟»
مارک اسکالر، روانشناس دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور، تحقیقاتی انجام داده است که نشان میدهد وقتی غرایز خودمحافظتی تحریک میشوند مثلا بهآسانی با کم نور کردن یک اتاق سفیدپوستان که معمولا بامدارا هستند، ناخودآگاه بهگونهای رفتار میکنند که احتمال آن بیشتر در وقتی است که متوجه عداوت در چهره مردان سیاهپوست با حالت چهره خنثی شوند.
دکتراسکالر میگوید: «بعضی اوقات تاثیرات ناآگاهانه در میزان میتوانند از تاثیرات آگاهانه بزرگتر باشند، زیرا ما نمیتوانیم چیزهایی را که دسترسی آگاهانه به آن نداریم اداره کنیم و هدف فعال میماند». تا زمانی که هدف ناخودآگاه برآورده شود، یعنی وقتی متعاقبا جلوی آن برنامه گرفته شود؛ تحقیقات اینگونه نشان میدهد. بهطور مثال،در یک مطالعه در سال ۲۰۰۶، محققان، دانشجویان دوره لیسانس دانشگاه شمال غربی(نُرث وسترن) را بر آن داشتند تا یک عمل غیراخلاقی از گذشته مانند لودادن یک دوست، یا یک عمل بافضیلت مانند بازگرداندن اموال گمشده را بهخاطر آورند. پس از آن دانشجویان میتوانستند یک هدیه را انتخاب کنند، یک کهنه ضدعفونی شده یا یک مداد و آنهایی که رفتار بد را به یاد آورده بودند، احتمال گرفتن کهنه توسط آنها دو برابر دیگران بود. آنها بهلحاظ روانشناسانه تحریک شده بودند تا وجدان خود را «تطهیر کنند».
یافتهها نشان میدهند هنگامی که دستان دانشجویان پاک شد، این احتمال در آنها کمتر شد که موافقت کنند وقت خود را بهطور داوطلبانه برای کمک به پروژه دانشگاهی فارغالتحصیلان اختصاص دهند. دستان آنها تمیز بود: هدف ناخودآگاه برآورده و در حال حاضر سرکوب شده بود.
دکترمهشید رضویرضوانی
منبع:
www.nytimes.com/2007/07/31/health/psychology/31subl.html?pagewanted=all&_r=0