قسمت دوم
در مقاله قبلی با همین عنوان چه کسی مراقب ذهن است؟ به مطالعه و تحقیق روانشناسان دانشگاه ییل اشاره می کرد که چگونه قضاوت افراد نسبت به یک غریبه، با دادن یک فنجان قهوه عوض می شود. همچنین این تحقیق نشان دادکه چگونه قهوه سرد در دست افراد یا قهوه گرم در دست افراد و هر آن چه که برای حواس ما تجربه هایی را در ذهن ما باقی می گذارد، چگونه در نگاه و قضاوت ما در آینده تاثیر می گذارد. در ادامه این مقاله به نقش تحریک های ناخودآگاه در ذهن می پردازد.
تحریک ناخودآگاه
اندیشه ی تأثیر نیمه خودآگاه به خاطر پیشینه ی تبلیغ اعتیاد به مواد مخدر و کلاهبرداری آشکار درسال ۱۹۵۷ شهرت متفاوتی در میان دانشمندان دارد، توسط یک تبلیغات گر به نام “جیمز ویکاری” صورت گرفت که ادعا کرد، در یک لحظه ی چشمک زدنی و پنهانی با کلمات “پاپ کورن بخورید” و “نوشابه بنوشید” در طول فیلم، فروش کوکاکولا و پاپ کورن را در یک سینما در “فورت لی ان.جی.” افزایش داده است؛ این چشمک زدن ها آن قدر سریع بودند که نمی شد به طریقی آگاهانه متوجه آنها شد. اما تبلیغات گرها و تنظیم کننده ها به داستان او از ابتدا شک داشتند و در مصاحبه ای در سال ۱۹۶۲ آقای ویکاری اقرار کرد که این یافته ها را سر هم کرده تا برای شغلش جلب توجه کند.
مطالعات بعدی در خصوص محصولات، که وعده ی بهبود نهانی(و زیرآستانه ای) برای اموری مانند حافظه و عزت نفس را داده بودند، تأثیری نداشتند.
برخی دانشمندان همچنین درباره ی اغراق در خصوص دلالت های آخرین تحقیقات درخصوص تحریک اهداف ناخودآگاه هشدار داده اند. “روی بومیستر” پروفسور روانشناسی در دانشگاه دولتی فلوریدا در ایمیلی نوشته: “تحقیقات جدید اثبات نمی کند که آگاهی هیچ گاه هیچ کاری انجام نمی دهد. این امر نسبتا مانند نشان دادن این است که شما می توانید اتومبیلی را بدون سوئیچ روشن کنید تا احتراق بدون کلید شروع شود. این آگاهی ای مهم و بالقوه مفید است، اما اثبات نمی کند که کلیدها وجود ندارند یا بی فایده هستند».
اما با این وجود، او و بیشتر افراد در این حوزه، اکنون موافقند که شواهد برای روشن کردن بدون کلید روانشناسانه (مربوط به اهداف ناخودآگاه است) در آزمایشی در سال ۲۰۰۴ اجتناب ناپذیر شده است؛ روانشناسان به رهبری “آرون کِی”، که آن هنگام در دانشگاه استنفرد بود و اکنون در دانشگاه واترلو است، دانشجویان را در یک بازی سرمایه گذاری یک به یک با یک بازیکن نامحسوس دیگر شرکت داده بودند.
نیمی از دانشجویان در حالی که پشت میز بزرگی نشسته بودند، بازی می کردند و در طرف دیگر میز یک کیف دستی مردانه و یک کیف چرمی سیاه رنگ بود. این دانشجویان در خصوص پول شان از دیگران، که در یک اتاق یکسان بازی می کردند اما در عوض بر روی میزشان یک کوله پشتی بود، خسیس تر بودند.
نویسندگان این گونه استدلال می کنند که صرف حضور کیف دستی، که افراد متوجه آن می شدند اما آگاهانه آن را به یاد نمی آوردند، ارتباطات و انتظارات مرتبط با تجارت را پدید می آورد و باعث می شد مغز مناسب ترین برنامه ی هدفی یعنی رقابت را اجرا کند. این دانشجویان هیچ حسی نداشتند که آیا خودپسندانه عمل کرده اند یا سخاوتمندانه.
در آزمایشی دیگر، که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، روانشناسان هلندی دانشجویان لیسانس را در اتاقی نشاندند و به آنها یک پرسشنامه دادند تا پر کنند. در اتاق به طور پنهانی یک سطل آب بود که صدای ریزش مایع دست نخورده ای با بوی مرکبات داشت و بوی ملایمی منتشر می کرد. پس از تکمیل پرسشنامه، زنان و مردان جوان عصرانه ای داشتند که یک بیسکویت ترد بود که توسط اعضا و کارکنان آزمایشگاه تهیه شده بود.
محققان به طور مخفیانه از زمان عصرانه فیلم گرفتند و یافتند که این دانشجویان نسبت به یک گروه مقایسه ای که در اتاقی بدون بوی خالص پرسشنامه ی مشابهی را پرکرده بودند، سه بار بیشتر خرده های بیسکویت را جمع کردند. “هنک آرتز”، روانشناس دانشگاه اوترخت و نویسنده ی ارشد این مطالعه می گوید: «این تأثیری بسیار بزرگ است و آنها واقعا نمی دانستند که دارند این کار را انجام می دهند».
دکتر مهشید رضوی رضوانی
منبع:
www.nytimes.com/2007/07/31/health/psychology/31subl.html?pagewanted=all&_r=0
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
تمام حقوق این سایت محفوظ است موسسه فرهنگی ماه شید خرد طراحی و پیاده سازی مرسم ایرانی