loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ناخودآگاه جمعی، الگوها و نمادها

ناخودآگاه جمعی

فهرست مطالب

کارل گوستاویانگ روان شناسی سوئیسی، عامل اصلی مطالعه و گسترش مفهوم « ناخودآگاه جمعی » است (۱۸۷۵-۱۹۶۱).

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد، کارل گوستاویانگ معتقد بود هر کدام از ما یک خودآگاه شخصی داریم که خاطرات و حوادث روزمره زندگی را به یاد ما می‌آورد. تحت‌عنوان خودآگاه شخص، او ناخودآگاه شخصی را ایجاد کرد. ناخودآگاه جمعی شامل خاطراتی است که ما فراموش یا در خود سرکوب کرده‌ایم اما به‌طور خاصی در درون افراد قرار دارد. این اطلاعات آسان به‌دست نمی‌آید و ما آماده دریافت آن نیستیم. اگر بعضی خاطرات دردآور یا آسیب‌زا را به یاد بیاوریم، از ضمیر خودآگاه ماست. خودآگاهی که بر آن‌ها (خاطرات) فشار آورده و یادآوری آن‌ها را ممنوع می‌کند. آن‌ها در عمیق‌ترین ذرات ناخودآگاه ما محبوس شده‌اند.

اگرچه این خاطره‌ها و حوادث نمی‌تواند نشانه‌های روان رنجور فرد را نشان دهد. افراد هیچ دلیل ریشه‌ای و اصلی در یادآوری این خاطرات سرکوب شده نمی‌بینند. آن‌ها می‌دانند اما نمی‌دانند که می‌دانند. از طریق مدیتیشن و هیپنوتیزم می‌توان خاطرات فراموش یا سرکوب شده را که معمولا دلایل روانی دارد بازسازی کرد. کارت‌های «تاروت» می‌تواند تصویری از سرکوبی درونی ارائه دهد. غیر از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، ما ضمیری فرادرونی داریم که باعث موفقیت ما در ثبت زندگی گذشته و یادگیری می‌شود. عقل سلیم، صلح، عشق و درک چیزهایی است که می‌تواند از خود برتری ما در ضمیر ناخودآگاه ایجاد شود.

ضمیر عالی می‌تواند باعث ارتباط با عالم معنوی از راه مدیتیشن و هیپنوتیزم شود. ضمیرعالی اطلاعات را به ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه منتقل می‌کند. یانگ معتقد است از زمان تولد، ناخودآگاه دیگری به ما ارث رسیده است. او معتقد است که بعد از ناخودآگاه شخصی، ناخودآگاه جمعی وجود دارد که به ثبت ارزش‌های دوران زندگی می‌پردازد. این سوابق مخصوص یک نفر نیست و با همه در ارتباط است.

یانگ معتقد است همه افراد می‌توانند با مراجعه به ناخودآگاه جمعی و الهام گرفتن از آن، به خاطرات خود متصل شوند. ناخودآگاه جمعی از الگوها و نمادهایی ساخته شده است. عده‌ای معتقدند ما هنگام خواب به ضمیر ناخودآگاه جمعی تلنگر می‌زنیم. تعریف الگو به این شکل است «مدلی اصلی از چیزهای کوچکی که قبلا الگو بوده‌اند». الگوها نمونه‌های رفتاری هستند که بارها و بارها تکرار می‌شوند و بر هر وضعی در زندگی ما یک الگو حاکم است. ما این فرایند را به ناخودآگاه جمعی خود اضافه می‌کنیم. مثال‌های این الگوها در همه جا یافت می‌شود و انسان‌ها دائما در کتاب‌ها، فیلم‌ها، بازی‌ها و همچنین محیط پیرامون، روابط و چرخه اجتماعی به دنبال آن هستند.

 

الگوها

هنوز سرگردانید؟ حالا مثالی از الگویی قهرمان می‌زنیم. فکر کنید که ما چند بار این الگوها را در کتاب و فیلم دیده‌ایم؟ همه ما دوست داریم قهرمان باشیم و اگر از ما در این زمینه سئوال کنند به‌راحتی می‌توانیم به افرادی مانند سوپرمن و بتمن اشاره کنیم. آن‌ها از ما در برابر اشرار محافظت کرده و زمین را از فاجعه نجات داده‌اند. آن‌ها بزرگ‌ترین قهرمانان زندگی ما هستند و الگوهای ذهنی و روانی ما را ایجاد کرده‌اند و ما نیازمند الگو گرفتن از آن‌ها شده‌ایم. شاید نظر شما در مورد قهرمان با من متفاوت باشد. شاید برای شما، قهرمان آتش‌نشانی باشد که زندگی خود را به‌خاطر نجات بچه‌ای در ساختمان در حال سوختن به‌خطر اندازد و همکارانش می‌خواهند او را متوقف کنند اما نمی‌توانند. با این حال او هنوز با الگوهای ذهنی آن قهرمان زندگی می‌کند.

از قهرمانان الگو شده قدیمی‌تر می‌توان به رابین هود اشاره کرد. او از ثروتمندان دزدی می‌کرد و به فقرا می‌داد. رابین هود از اشراف سالاری متنفر بود و فقرا را دوست داشت. به‌عنوان یک قهرمان مخالف نبرد با شمشیر و تیروکمان بود و هر روز این خطر را می‌کرد که با سوار شدن بر اسب، کار خود را انجام دهد. امروزه قهرمانان ما مجبورند با تفنگداران نیرومند، حملات موشکی، سلاحه‌ای هسته‌ای، قاتلان روانی، تروریست‌ها، دولت‌های فاسد و قوانین مزاحم مبارزه کنند و به مقابله با هلیکوپترها و حتی کامپیوترهایی بپردازند که به جای آن‌ها فکر می‌کنند.

الگوهای قهرمانی ما از راه دوری آمده‌اند و رابین هود با مدل‌های جدیدی عرضه می‌شود. این الگوها از زمان‌های اولیه هم وجود داشت و بشر همواره درگیر آن‌ها بوده است. چه چیزی از قهرمانان برای ما نشان داده‌اند؟ مدلی مشابه از تمام الگوها. بنابراین تصویر رابین هود با سوپرمن مقایسه می‌شود و هر دو به عنوان الگوهای قهرمان معرفی می‌شوند.

حتی با این‌که قرن‌هاست آن‌ها در جهان ما هستند و ما بدون هیچ مشکلی آن‌ها را به‌عنوان قهرمان می‌شناسیم، وقتی تصویری از آن‌ها را می‌بینیم، فورا به داستان‌سازی در مورد آن‌ها می‌پردازیم. «تاروت» پر از تصاویر قهرمانانه است. ماهیت الگوها، برخوردهای آن‌ها با روح و روان است که کارت‌ها سعی می کنند آن‌ها را به ما بگویند. تصویر ۵ شمشیر به‌صورت محرمانه دیده می‌شود. تصاویر مجسم این کارت‌ها الگوی قهرمانانه است. اشخاصی عادت دارند علی‌رغم تهدید، ترساندن و زورگویی این راه را بروند. تصاویر بر این الگوی رفتاری تاکید دارند و وقتی این تصاویر را می‌بینیم، به‌سرعت با پرسش‌هایی روبه‌رو می‌شویم. پرسش‌هایی که شاید هرگز از خواندن تاروت برای‌مان پیش نیاید اما با دیدن کارت‌ها و معانی سنتی تصاویر ایجاد می‌شود. زیرا این پرسش‌ها، تجسمی از الگوهای موجود است. پرسش‌هایی که در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایجاد می‌شود. شما به‌عنوان یک خواننده باید چیزهای لازم را به این ارتباطات اضافه کنید تا بتوانید داستان را ترسیم کنید.

همه ما نظر و تجربه‌ای از دیدن کسی که ۵ شمشیر را در اختیار دارد، داریم. تصاویر شمشیرها تنها هنر برای هنر نیست. تصاویر الگویی هستند که به ما منتقل می‌شود. فرهنگ‌ها و نژادهای گوناگون گرچه ممکن است الگوهای خاص خود را دارا باشند اما در مجموع به‌عنوان یک انسان با بیشتر آن‌ها موافقیم.

تمرین: ۴ وضع شامل کارت‌های دادگاه را در ۴ خط صفحه‌آرایی کنید. حالا به آرامی به‌سمت کارت‌ها رفته و الگوها و وضعیت آن‌ها را بررسی کنید. آیا آن‌ها مردمان آشنا یا تجارب‌تان را به یادتان می‌آورند؟ در ذهن شما داستانی از هر الگو مانند آن ۵ شمشیر ایجاد می‌شود؟ این تمرین بر تجارب شما هنگام خواندن کارت‌ها تاکید دارد. همچنین به تقویت تکنیک‌های داستان‌گویی در شما کمک می‌کند.

 

نمادها (سمبل‌ها)

وقتی به نمادهای ناخودآگاه جمعی اشاره می‌کنیم باید به شباهت‌های الگوی خود و تصاویر موجود در «تاروت» دقت کنیم. ما باید یاد بگیریم چشمان خود را باز کرده و از ذهن‌مان برای خلق راه‌های جدید استفاده کنیم. با هر بار خواندن متن‌های تاروت می‌شود معانی نمادها را تغییر داد. شاید برای یک پرسش باید وضع نامرتب یک فنجان را نسبت به دیگر فنجان ها تنظیم کنیم و در بعضی مواقع ما باید فرصتی به یک رابطه دوستانه بدهیم تا این کار کمک کند بی‌توجهی و وضع نامطلوب و خسته کننده رفع شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 4 =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​