به گزارش موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد، در مقالات گذشته با خلقیات و منش ایرانیان با دیدگاه اشخاص خارج از جامعه ایرانیان آشنا شدیم و آنها را بررسی کردیم. در ادامه نیز بیشتر این دیدگاه ها را خواهیم شناخت.
دیپلماتی فرانسوی به نام گوبینوس میگوید: «زندگانی مردم این مملکت عبارت است از سرتاپا از یک رشته توطئه و یک سلسله پشت هماندازی. فکر و ذکر هر ایرانی فقط متوجه این است که کاری را که وظیفه اوست انجام ندهد. ارباب مواجب گماشته خود را نمیدهد و نوکرها تا بتوانند ارباب خود را سرکیسه میکنند».
دولت یا اصلا حقوق به مستخدمین خود نمیدهد یا اگر هم میدهد کاغذ و سند میسپارد و مستخدمین هم تمام سعی و کوششان در راه دزدیدن مال دولت و اختلاس است.
از بالا گرفته تا پایین در تمام مدارج و طبقات این ملت جز حقهبازی و کلاهبرداری بیحد و حصر چیز دیگری دیده نمیشود و عجیب اینکه این اوضاع دلپسند آنان است و تمام افراد هرکس به سهم خود از آن بهرهمند و برخوردار است. این شیوه کار و طرز زندگی روی هم رفته از زحمت آنان میکاهد و برای آسایش و بیکاری میدان فراغی برای آنان فراهم میآورد و رفته رفته این سبک زندگی برای آنان حکم بازی و سرگرمی پرتفریح و تفننی را پیدا میکند که احدی حاضر نیست به این آسانی از آن دست بردارد.
محال است انسان یک ربع ساعت با یک ایرانی صحبت کند بدون آنکه اصطلاحاتی از این قبیل به گوشش نرسد: ماشالا، انشالله، استغفرلله، سبحانالله، الحمدلله و … و اگر عدهای مستمعین بیشتر از یک نفر باشد شخص متکلم در موقع ادای این جملات که همه دال بر تدین و خداپرستی و پارسایی اوست این عبارتها را با آب و تمام و قرائت بهشیوه مومنین چنان از بیخ گلو و بن دماغ تلفظ میکند که دیگر غیرقابل انکار و بلاتردید است که معمولا اینگونه نشان از تقدس به خرج دادن و جانماز آب کشیدن است که درواقع صادقانه نیست و واقعا جای تعجب است که چگونه افراد ملتی به این درجه گرفتار بلای دورویی، نفاق و تزویر باشند درصورتی که احدی هم فریب آنان را نمیخورند ولی در ظاهر بهم نان قرض بدهند و «بله بله» هم تحویل هم بدهند.
موریه در مدح و ستایش ایرانیان میگوید: «استعداد ایرانیان در اخذ و قبول عادات و رسوم و طرز فکر و اندیشه سایر ملل و سهولتی که در تقلید اقوام دیگر دارند عقیده کسانی را تایید میکنند که میگویند اگر ایرانیها مثل ترکها به اروپا نزدیکتر بودند و روابط و مناسباتی که ترکها با فرنگیها داشتند را میداشتند بلاشک بهزودی در فنون جنگ و صلح با اروپایی برابر و هم ترازو میشدند و در نتیجه در زمینه سیاست اروپا دارای مقام و اهمیت بیشتری میگردید.
یک معلم آلمانی دانشجویان ایرانی که به آلمان سفر میکردند را اینطور توصیف میکند که : «جوانان ایرانی اغلب بهعلت بیملاحظگی رفتار و در اثر خودخواهی انظار را متوجه خود میکردند، دانشجویان ایرانی اغلب کوشش و تلاشی که بهویژه برای یک دانشجویان خارجی لازم است را ندارند چیزی که این جوانان برای آموزش کم دارند انضباط در آموزش است، تنها با هوش یک خارجی نمیتواند در آلمان به هدف خود برسد.
در مورد گذشته مملکت خودشان تمدن و ادبیات و تاریخ و همچنین زبان مادری خویش متاسفانه همچنین دین اسلام چیز زیادی نمیدانند و وقتی یک نفر آلمانی با معلومات عمومی به یک نفر ایرانی برخورد میکند میل دارد با او درباره اسلام و تختجمشید، فردوسی و مینیاتور صحبت کند حال آنکه اغلب شخص با برخورد با بسیاری از جوانان دیپلمه به فضای خالی برخورد میکند و میفهمد که خود بیشتر میداند.
در مجموع این نوشتهها، اشارههای زیادی به موارد غیراخلاقی در ادارات و حکومت و حکومتداری شده.
در مقالات بعد خلقیات و منش ایرانیان به نوشتهها و دیدگاههای ایرانیها درباره ایرانیها اشاره خواهیم کرد.