loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
  • خانه
  • فرهنگ
  • حافظ‌خوانی / ۲۰ مهر روز بزرگداشت لسان‌الغیب

حافظ‌خوانی / ۲۰ مهر روز بزرگداشت لسان‌الغیب

حافظ خوانی

فهرست مطالب

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد: حافظ خوانی موضوع قابل توجهی در رخداد بزرگداشت حافظ در بیستم مهر است که هر کسی به قلم‌ و بیان خودش می‌تواند به آن بپردازد، در این میان شما نیز به جست‌وجوی اذهان و اندیشه‌های هم‌سوی خود خواهید بود.

حافظ خوانی به هر صورت که باشد، به هر کلام و از سوی هر کس که باشد، گویی حافظ و ابیات او وصف حال هر سطح از سواد و فرهنگی است که بسویش رفته است؛ بلکه حافظ خود نماد و اسطوره‌ای از بازتاب روح و رفتار ایرانی است. اما به واقع حافظ در روح زمان خودش چه می‌گفت و چه می‌خواست؟

و هم او امروز برای من چه می‌خواهد؟

یادداشت زیر از مهران صولتی در کانال جامعه‌شناسی، با طرح این سئوالات به‌مناسبت نیست و قضاوت با شما!

«بیستم مهرماه روز حافظ است و به همین مناسبت مراسم حافظ‌خوانی و موسیقی در محافل و مجالسی در سراسر ایران برپا بود. من توفیق انس دیرینه و عمیق با حافظ نداشته‌ام ولی حدود بیست سال پیش با جوانی هم‌سفر بودم که فقط دیوانی از او را به همراه داشت و می‌گفت هر زمان که دچار دل‌مردگی می‌شود سوار بر اتوبوس مسیر طولانی تهران تا شیراز را می‌پیماید تا به نشاط و آرامشی مجدد دست یابد.

آن زمان بود که دریافتم چه ذخایری در این فرهنگ نهفته است! اما به‌نظر می‌رسد که در ایران ما همچنان در کمند حافظ، سعدی، مثنوی و شاهنامه‌خوانی گرفتار مانده‌ایم! درست است که توجه به این مواریث فرهنگی در جامعه و محافل و مجالس آن بسیار است ولی این نمی‌تواند غایت بهره‌گیری ما از این سرمایه‌های فرهنگی محسوب شود.

به‌طور مثال در جامعه‌ای که به‌شدت از وجود آفات دینی همچون اجبار و تظاهر رنج می‌برد، در کشوری که هویت ملی دچار مناقشه بوده و به نسل‌های آتی منتقل نمی‌شود، در سرزمینی که همچنان با برخی خوانش‌های قشری و تنگ‌نظرانه از خدا و دین مواجهیم و …

این حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی هستند که می‌توانند با پشتوانه نفوذ عمیق خود در فرهنگ مردمان این مرزوبوم، راهی به سوی تحقق جامعه‌ای انسانی‌تر و اخلاقی‌تر بگشایند. همه این‌ها هم در گرو حرکت به سوی خوانش‌هایی از سنت در افق مدرنیته است.

به‌عبارت‌ساده‌ باید حافظ و سایر سرمایه‌های فرهنگی کشور را به روزگار امروزین خود بیاوریم و از آن‌ها درمانی برای دردهای خود بجوییم. ظریفی می‌گفت غربیان اگر چه امروز بسیار مدرن‌اند ولی فوق‌العاده سنتی نیز هستند!

دلیلش هم این است که برخلاف بی‌اعتنایی بسیاری از کشورها به میراث فرهنگی خود، در دوران پس از رنسانس به گذشته خود بازگشته و آن را در افق امروز و آینده روایت کرده‌اند. گواهش هم عبارت از بازخوانی‌های متعدد از فلاسفه یونان همچون افلاطون و ارسطو و همچنین حکمای قرون وسطی از جمله آگوستین و آکویناس است.

اما به‌نظر می‌رسد ما نتوانسته‌ایم در این مسیر گام‌های بلندی به سوی بازخوانی تاریخ خود در افق امروز و نیازهای آن برداریم. از همین رو همچنان گفتمان غالب جامعه ما توجه مراسمی و مناسکی به گذشته خویش است. اگر تا دیروز زیر کرسی‌های قدیمی تفالی به حافظ می‌زدیم امروزه در کافی‌شاپ‌ها چنین می‌کنیم!

این نشان می‌دهد که ما هنوز چندان از جای خود نجنبیده‌ایم! هنوز به تاریخی بودن مسایل خود و ضرورت خوانش جدید از گذشته پی نبرده‌ایم! هنوز هم «توجه به سنت» را با «توقف در سنت» اشتباه می‌گیریم! و همین است که اگر چه زمانه ما دگرگون شده است، هنوز هم مسایل ما تکرار دوران گذشته هستند!

بنابراین به‌نظر می‌رسد لازمه جست‌وجوی راهی برای خروج از وضع پرآسیب کنونی که شباهت‌هایی با زمانه حافظ نیز دارد نیازمند حرکت به‌سوی آمیزش افق‌های امروز و دیروز ماست! خوانش‌هایی از سنت که می‌تواند هم گذشته ما را معنادار سازد و هم آینده ما را استوار!»

به‌راستی ما و این همه حافظ خوانی چه نسبتی با تاریخ زمانه حافظ و امروز خود داریم؟! بین کلام حافظ و مرهمی بر جان رنجور ما و زمانه ما چه نسبت‌هایی است که در پستوی ذهن ما قرار دارد؟ آیا از پس کلام حافظ، مثنوی، شاهنامه و … راهی سوی دیگری است که بر ما گشوده نشده است»؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + 16 =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​