«۹ گانه ایرانی»؛ مغفول در خاستگاه خود/ حکمت عملی نوین را دریابیم
قسمت ۳
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در ادامه قسمت دو مصاحبه خبرگزاری مهر با دکتر مهشید رضویرضوانی:
بگذارید کمی به عقب برویم و درباره ریشههای پیدایش این دانش صحبت کنیم. دانشی که به گفته شما ریشه در فلسفه و عرفان ایرانی- اسلامی داشته، چگونه امروز بهعنوان یک علم کاملا آمریکایی شناخته میشود؟
برای دانستن این موضوع لازم است به سالهای خیلی قبل برگردیم. درست زمانی که شخصی به نام گورجیف در قالب سرپرست گروهی به نام جستوجوگران حقیقت، حدود بیش از دو دهه به تمدنهای کهن سفر کرد. او ردپای ریشهای انیاگرام را در بینالنهرین پیدا کرده و نخستین بار، بخشی از تصویر نمودار و لوگوی سه بخشی معروف انیاگرام که شامل یک دایره، یک مثلث در میان آن و یک چند ضلعی نامنظم است که همدیگر را همپوشانی میکنند و تاریخ آن متعلق به چند سده بعد از میلاد مسیح بود را کشف کرد. او همچنین در دستنوشتهای که به خط یک کشیش مسیحی و جا مانده از سده هفتم بعد از میلاد مسیح بوده دریافت که آموزههای تربیت انسان به چند سده قبل از میلاد مسیح و به تمدنهای کهن برمیگردد. گورجیف با مردان بزرگی از گروههای مختلف در تمدنهای کهن دیدار و گفتوگوهای مفصل داشت و درباره آیینهای تربیتی هر تمدن اطلاعات زیادی جمعآوری کرد که همگی بر مبنای سه محور ادراکی انسان یعنی غریزه، قلب و مغز بنا نهاده شده بودند. برخی از این آموزهها تاکید بر کنترل غرایز و مبنای تربیت انسانها قرار گرفته بود و در برخی دیگر، مهرورزی و ادراکات قلبی اساس تربیت افراد را شکل میداد و برخی تاکید بر ذهن. اما این فرد در مسیر تحقیق و جستوجوی خود در ایران و ایران باستان که شامل کشورهای اسلامی منطقه بود، شده و در آموزههای خود از مردان اهل تصوف این ناحیه آموخت، که آنچه برای تربیت افراد مورد توجه قرار میگرفته است، «راه چهارم» یعنی رسیدن به تعادل از طریق کنترل و تسلط بر سه محور ادراکی است. هر چند بعد از جمعآوری اطلاعات خود به گرجستان فعلی و شهرش تفلیس بازگشت و در روسیه با کمک شخصی به نام آسپنسکی، اطلاعات موجود را بهصورت آکادمیک درآورده و از آنجا به اروپا منتقل کرد و مرکز نهاد تکامل مردم را در شهر آون فرانسه استقرار داد؛ ولی، بهصراحت اعلام کرد که اساس این دانش برگرفته از اخلاق و تصوف اسلامی است و بهویژه با تسلط بر زبان فارسی به نقش حکمای ایرانی بها میداد. البته این نکته مهم در پژوهشهای دکتربختیار که الان بیش از دو دهه است که درباره ریشههای ایرانی- اسلامی انیاگرام تحقیق و پژوهش میکند هم ذکر شده، بر اساس مدارک و مستندات موجود، آموزش و تربیت شاهزادگان ایران پیش از ورود اسلام، بر مبنای چهار فضیلت اصلی در این دانش انجام میشده. بر این اساس که تربیت و آموزش عفتنفس، شجاعت و خردورزی در فرد صورت گرفته که نهایتا تمام اینها باید به یک توازن برسند تا شخص مورد تربیت به فضیلت عادل بودن دست یاید.
بر اساس این تعریفها، انیاگرام فراتر از یک رویکرد در روانشناسی است بلکه نوعی جهانبینی است.
دقیقا همین است. انیاگرام این قابلیت را دارد که میتواند درباره تمام تجربههای زندگی به شما پاسخ بدهد.
این ویژگی مربوط به ریشههای این دانش و جهانبینی است یا این که در مدل غربی شده و امریکایی آن نیز میتوان به چنین جایگاهی دست پیدا کرد؟
نه. متاسفانه اناگرام غربی از این نگاه فلسفی خالی شده است و اساسا به دنبال ارائه جهانبینی به فرد نیست.
به چه دلیل؟
زمانی که این دانش به غرب منتقل میشود، توسط کشیشی مسیحی به نام اسکار ایچازو، صورتبندی مسیحی به خود میگیرد. او انیاگرام برگرفته از حکمت و اخلاق شرقی را با مبانی فرهنگ مسیحیت بومیسازی کرده و شروع به تدریس آن در امریکای لاتین میکند. در جمع دانشآموختههای او شخصی به نام کلودیو نارنجو حاضر است که این شخص روانپزشک بوده و همکار و دوست نظریهپرداز گشتالت درمانگر «فریتز پرز» است و با نگاه او، انیاگرام وارد حوزه روانشناسی میشود. خب حوزه روانشناسی به مسایل معنوی و ایجاد جهانبینی در افراد خیلی توجه ندارد و تنها هدفش ایجاد شرایطی خوب برای زندگی خوب و راحت است و همین تفاوت باعث میشود که انیاگرام امروزی بهوجود بیاید. گورجیف و اغلب مدرسین انیاگرام مانند هلن پالمر و امثالهم معتقدند شخصیت هر انسان چیزی است که نشان داده میشود اما آن چیزی که میتواند بهسوی تعالی برود، هویت انسان است و راه آن محقق کردن استعدادهای مثبت ذاتی فرد است ولی، در انیاگرام امریکایی به مسیر حرکت ظرفیتهای وجودی هر تیپ که باید فراهم شود تا انسان بتواند به تعالی برسد توجه ویژهای نمیشود. زیرا رسیدن به تعالی، تنها از طریق تربیت نفس امکانپذیر است و این مسئله چیزی نیست که در انیاگرام امریکایی مورد توجه قرار گرفته باشد. انیاگرام امریکایی با دیدگاهی اومانیستی بهدنبال بهبود شرایط زندگی در جامعه امروزی است و صرفا در قالب چارچوبهای روانشناسی تعریف میشود و نگاهی که نیازمند طی مسیر برای رسیدن به تعالی روح است را مدنظر قرار نمیدهد.
ادامه دارد …
یک پاسخ
سپاس