به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در مقاله پیشین روح جامعه مفهوم جامعه از نگاه دورکیم بررسی و مطرح شد که جوامع از دیدگاه دورکیم به دو دسته جوامع مکانیکی و ارگانیکی تقسیم میشود.
یکپارچگی و همسانی بین افراد جامعه، عدم وجود تفاوت طبقاتی، عدم تقسیم شغل و وظایف، فرهنگ مشترک، ارزشهای مشترک و همبستگی عمومی از ویژگیهای جوامع مکانیکی است.
در جوامع ارگانیکی، تنوع فرهنگی، تورم قانون، تکثر ارزشها، چندگونگی وظایف و تفاوتهای طبقاتی مشهود است.
نمونهای از این دو را میتوان در جوامع ساده روستایی صنعتی شهرهای بزرگ دید.
دورکیم جامعه را بهمثابه موجود زندهای میداند که افراد و اجزا آن همگی در حال خدمت به کلیتی هستند که بقای سیستم را تداوم میبخشد.
از این نظر دورکیم در کنار دیگر کارکردگرایان انسجامگرا مثل کنت و اسپنسر قرار میگیرد. این کلیت که دورکیم از آن تحتعنوان وجدانجمعی یاد میکند، تنها حاصل تجمع ظاهری افراد جامعه نیست.
بلکه چیزی جدای آنها است که هرگاه لازم باشد بهمثابه عاملی خارجی، خود را بر تکتک افراد جامعه تحمیل میکند. لزوم این تحمیل و نظارت اجتماعی به تصویری بر میگردد که دورکیم از انسان متصور میشود.
او انسان را موجودی میداند با علایق و آرزوهای نامحدود و سیریناپذیر. (تنهایی؛ ۱۳۲) دورکیم این تحمیل و نظارت را توسط مفهومی با عنوان وجدانجمعی مطرح میکند.
نخستین فکر اصلی دورکیم به مفهوم وجدانجمعی مربوط میشود.
وجدانجمعی عبارت است از «مجموعه باورها، و احساسات مشترک در بین اعضای یک جامعه».
بهنظر دورکیم، این مجموعه دستگاه معینی را تشکیل میدهد که دارای حیات خاص خودش است. چگونگی گسترش و نیروی وجدانجمعی به تفاوت جوامع بستگی دارد.
در جوامعی که همبستگی مکانیکی مسلط است، وجدانجمعی بزرگترین بخش وجدانهای فردی را در بر میگیرد.
در جوامعی که تمایزهای اجتماعی بین افراد ظاهر میشود هر فرد آزاد است در مقدار زیادی از اوضاعواحوال به دلخواه خویش فکر کند، بخواهد یا عمل کند.
دورکیم در کارهای بعدیاش ایده وسیع و بیشکل وجدانجمعی را کنار گذاشته و روح جمعی را مطرح کرد.
روح جمعی به هنجارها و ارزشهای اجتماعات خاص مانند خانواده، گروههای شغلی، دولت، نهادهای آموزشی و مذهبی گفته میشود. (ریتزر؛ ۱۳۷۳) از نظر شلر، روح جامعه در اسطورهها، زبان و در مکتب بازنمایی میشود.
جامعه توسط کاربرد زبان، نسبت به خودش آگاه شده و اسطورههای متفاوت را برای شکل دادن به خود، ارائه میدهد. روح جامعه مربوط به روحیه عام فرهنگی است.
بنابراین جامعه از طریق مکتب، اسطورهها، زبان و عناصر مختلف، خود را پیدا میکند.
افراد از طریق فرآیند جامعهپذیری، جزیی از روح جامعه میشوند.
در ذهن گروه، جهانبینی تصنعی و ساختگی وجود دارد؛ برخلاف روح گروه که جهانبینی طبیعی دارد.
این انتقال فرهنگ در میان تودهها و عامه مردم از طریق آموزش صورت میگیرد.
براساس مکتب شلری، بین ذهن گروه و روح گروه، جامعه در مرحله دیگر نیز از خودش آگاه میشود که آن، در علوم و فلسفه است.
با توجه به این که جامعهشناسی متعلق به ذهن گروه است، میتوان جامعهشناسی را ذهن جامعه دانست.
جامعه در جامعهشناسی نسبت به خود، آگاه میشود و به خود میاندیشد. (قانعی راد،۱۳۸۸).
دکتر قانعیراد جامعه را یک انسان کبیر میشناسد که حیات دارد و این حیات، از نظر دورکیم، از واقعیتی برخوردار است که میتواند خود را باز تولید کند و در عین حال، کاملا مستقل است.
در مورد سنت فلسفی غرب، مفاهیمی مانند روح قومی نیز توسط هگل بهکار میرود.
جامعه همان جسم است که دورکیم به آن مرفولوژی اجتماعی میگوید و روح جامعه، وجدان جمعی است که آگاهی جامعه را نسبت به خود تعیین میکند.
در این وجدان جمعی، احساسات، بازنماییهای نمادین و بازنماییهای مفهومی وجود دارند.
احساسات، نمادها، سنبلها و مفاهیمی که در علم استفاده میکنیم، عناصر وجدان جمعی هستند.
در وجدان جمعی، جامعه نسبت به خود، آگاه میشود. جامعه از طریق دین نیز نسبت به خود آگاه میشود؛ یعنی جامعه در دین به خودش میاندیشد و خود را بهعنوان یک موجود زنده بازسازی و احیا میکند و در مقابل خطرات و بحرانهای اطراف، واکنش نشان میدهد.
در واقع، دین وحدت جامعه و ویژگی ارگانیک جامعه را حفظ میکند و به بازنمایی آن میپردازد.
دکترفراستخواه ذهن انسانها را به نوک کوهی یخی تشبیه کرد که از آب بیرون است و آن چیز عظیمی که در پایین قرار دارد، روح و وجدان است.
جامعه ایرانی همیشه به داشتن وجدان عمومی قوی مشهور بوده است.
این وجدان عمومی حاصل الگوهای ارزشی است که عمری بیش از دو هزاره بر آن گذشته است.
جامعه یک موجود زنده است که اگر بخواهیم آن را بفهمیم، باید به روح آن رفته و از طریق زبان، فرهنگ، سمبلها و نمادها، اسطورهها و … به آن پی ببریم.
دکترمرجان خودی
منابع:
ابوالحسن تنهایی، حسین (۱۳۷۴). درآمدی بر مکاتب و نظریههای جامعهشناسی. گناباد. نشر مرندیز: چاپ دوم
ریتزر، جرج (۱۳۷۳). نظریههای جامعهشناسی. ترجمه احمدرضا غرویزاد. تهران. نشر ماجد
قانعی راد محمد امین(۱۳۸۸). ذهن جامعه. میزگرد «جامعه شناسی: ذهن جامعه»