به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در میان گزارش و خبرهایی که بهنحوی بازتاب آن چه در رفتارهای اجتماعی مردم در جهان میگذرد، چندی پیش در کانالها متعددی فیلمی از سلفی گرفتن شهروندهای کانادایی و رفتار جاستین ترودو نخست وزیر کانادا با مردم دیدم.
بدیهی است هر فرد دیگری چون من این فیلم را میبیند، نشاط مردمی در هر سطحی از جامعه اعم از سیاه و سفید، نیروی خدماتی مترو یا برخوردار از موقعیت ممتاز و با هر نژادی که میتواند در یک رابطه صمیمانه با وزیر جامعه خودش عکس بگیرد، شادمان خواهد شد.
در دم به یاد جملههایی از این نوع افتادم:
سیدجمالالدین اسدآبادی گفت: رفتم غرب اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم، برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم! و تکرار این جمله در نظر برخی اندیشمندان دیگر.
و همچنین از طرف دیگر انواع توصیههای اخلاقی همچون پیامبر(ص) و ائمه علیهمالسلام به ذهنم خطور میکرد.
رفتارهایی بسیار ارزشمند در حد هدیه با یک تبسم! در این که واقعا این تضاد و پارادوکس ناشی ازچیست، جای تحلیل جامع و کاملتری از تحلیل رفتار ما ایرانیان را در این موضوع میطلبد. اما برگردم به آن چه دیده بودم و در لحظه از خود میپرسیدم که آیا بهراستی چنین رفتاری را نمیتوان از مسئولین امر انتظار داشت؟
رفتاری حتی به اندازه تبسم دکترمحمدجواد ظریف در صداوسیما!
اگر هر یک از ما تاکنون تجربههای تعامل بهصورت مثبت و منفی نسبت به مدیران یک سازمان را نداشتهایم، اما نوع رفتار امنیت بخش یا تهدیدکننده را از پدر یا مادر در خانواده خود یا دوستان و اقوام دیدهایم.
هر عضوی در خانواده کوچک خود یا در خانوادهای بزرگتر چون کشور و شهرش طالب صورتهای متعددی از امنیت است.
اعم از مالی، اجتماعی، فرهنگی و البته عاطفی و روحی!
پس از چند روز از این موضوع، امروز ۱۶ آذر متنی را در سایت خبری رویداد ۲۴ دیدم:
واکنش شهردار تهران به جوانی که در مترو ساز میزد!
روز گذشته شهردار جدید تهران از مترو استفاده کرد.
جوانی را دید که ساز میزد. جلو رفت و دستخوشی داد.
جوان دید دو نفر همراه شهردار هستند.
گفت: برام مشکلی پیش نیاد!
شهردار گفت: چرا؟
گفت: شهرداری گیر میده.
شهردار جواب داد: کسی که بهت دستخوش داد خودش شهردار تهران بود! (جمعه،۱۶ آذر،۱۳۹۷)
گویی این احساس امنیتی که در دم از سوی آقای مهندسحناچی نسبت به آن جوان نوازنده و شهروند تهرانی فراهم کرده بود، برای خود من ایجاد شد.
همچنین این موضوع انگیزهای شد تا در پی جستوجو به متن دیگری برخورد کردم با این مضمون: شجاع پوریان معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران درباره شنیدن موسیقی در مترو پایتخت، گفت: در ایستگاه پایانی سفر صبحگاهی با مترو و هنگام خروج از ایستگاه مترو صدای روحنواز موسیقی در فضای ایستگاه میدان جهاد طنینانداز شده بود که هوش و حواس هر رهگذری را جلب میکرد، مواجهه با جوان خوش ذوق و هنرمندی که در خروجی ایستگاه مترو با سادهترین ابزار موسیقی، ساز مینواخت و شادی و امید را به شهروندان هدیه میکرد تلنگری بود که میتوان از این جوانان بیادعا و کم توقع در راستای افزایش نشاط در شهر استفاده کرد و با ساماندهی گروههای هنری خیابانی روح هنر را در رگهای خسته شهر جاری کرد.
بهذهنم خطور کرد تا کلامی از سوی آن جوان و هر شهروند دیگر پیامی برای این مسئولین بگذارم:
«آقای مهندس حناچی عزیز، جناب دکتر پوریان گرامی شما چنان بزرگتری میمانید که در این شرایط میتوانید گرمی را به جامعه شهری برگردانید، از این رو این دستان گرم خود را در دستان ما به ویژه جوانان نگاه دارید».
اهمیت این موضوع متن رخدادی مهمی در این هفته جاری برای سایت فرهنگ خرد شد. باقی کلام به قضاوت شما فرهنگ دوست خردمند.
دکترمهشید رضویرضوانی