loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گفت‌وگو با لاله بختیار درباره «نه‌گانه ایرانی»

گفتگو با لاله بختیار درباره نه گانه ایرانی

فهرست مطالب

گفت‌وگو با لاله بختیار درباره «نه‌گانه ایرانی» سال ۱۹۹۴

همزمان با اولین همایش بین‌المللی اناگرام در بالتیمور

متن این مقاله در قسمت مصاحبه مجله فرهنگی بخارا ،شماره ۱۴۰ چاپ شده است .

 

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد، در اینجا در ادامه معرفی و بررسی کتاب «نه‌گانه ایرانی» به مصاحبه‌ بروس آندرسون و لاله بختیار که در اولین همایش انیاگرام، سال ۱۹۹۴ در بالتیمور برگزار شد، می‌پردازم.

آندرسون توضیح می‌دهد که دکترلاله بختیار در همایش «بالتیمور» به‌عنوان چهره‌ای ویژه شرکت کرده و دارای مدرک دکترا در رشته روان‌شناسی تربیتی، فوق‌لیسانس فلسفه، با تمرکز بر حوزه مطالعات دینی و روان‌شناسی مشاوره است. آندرسون توضیح می‌دهد که لاله بختیار در اوایل دهه سوم زندگی خود، به خاورمیانه (ایران) نقل مکان کرد و ۲۰ سال در آنجا زندگی کرد.

او وقتی در آن‌جا اقامت داشت به همراه همسر سابق خود کتاب «حس وحدت: سنت تصوف در معماری ایرانی» و «بیانات تصوف درباره سلوک عرفانی» را نگاشت.

پس از آن‌که به آمریکا برمی‌گردد، مقطع دکترای خود را کامل می‌کند و کتاب خود تحت‌عنوان «خواست خداوند تحقق می‌یابد» را در سه جلد و در حوزه نه‌گانه ایرانی به رشته تحریر درآورد.

آندرسون توضیح می‌دهد: «بختیار مدعی نیست که خالق سیستمی نوین و برتر است؛ بلکه با دقت‌نظر، خود را وفادار به آن چیزی می‌داند که در متون صوفیه و قرآن یافته است و همچون باستان‌شناسی است که انیاگرام را از دل این سنت بیرون آورده است.

جالب‌ترین و هیجان‌انگیزترین بخش از اکتشاف او برای من اعتباری است که او به انیاگرام داده و بر این اساس، انیاگرام آموزه‌ای است که اگر از قرن هفتم سرچشمه‌های خود را نیافته باشد،لااقل از این زمان پالایش یافته و مورد استفاده قرار گرفته است.

به‌واسطه گفت‌وگو با ایشان و خواندن آثارشان از بسیاری از امکانات انیاگرام آگاهی یافتم؛ امکاناتی که پیش از این هیچ‌گاه بدان توجه نداشتم؛ اما به‌دلیل محدودیت‌های زمانی و مکانی تصمیم گرفتم تا بحث خود را بر کاربرد عملی نه‌گانه ایرانی به‌عنوان مدل و ابزاری در روان‌شناسی متمرکز کنم».

***

لاله بختیار: بر پایه مطالعات من، تاریخچه انیاگرام همان تاریخچه روان‌شناسی سنتی است که پیش از روان‌شناسی مدرن وجود داشته است.

این روان‌شناسی حداقل ۲۰۰۰ سال است که تاثیرات خود را بر جای گذاشته است و اگر علمای یهودی و مسیحی مایل باشند تا در عهد عتیق و جدید به جستجو بپردازند، احتمالا عمر آن را بیش از این مدت خواهند یافت.

به‌وضوح این سنت بخشی از نوشته‌های آگوستین قدیس و نیز قدیس توماس آکویناس است که هر دو از علمای بزرگ دینی بودند.

حتی می‌توان گفت این سنت بخشی از بودیسم و هندوئیسم است که بودا از دل آن بیرون آمد و در فلسفه چین نیز به چشم می‌خورد. (در تفاسیر صوفیه ۶۴ امکان مختلف وجود دارد. آیا این موضوع می‌تواند با ای چینگ هم‌خوانی داشته باشد؟) ولی با این حال من از منظر اسلام می‌توانم به بهترین نحو درباره آن صحبت کنم.

بروس اندرسون: برای آن‌که سریع به اصل مطلب وارد شویم، باید بگویم بر این باورم که بسیاری از افراد فعال در حوزه انیاگرام و کسانی که به‌دنبال راهنمایی و سمت و سوی معنوی هستند نکات بسیار ارزشمندی را در خرد سنتی خواهند یافت؛ اما شما در این سنت‌ها، به ویژه سنت تصوف چه چیز یافته‌اید که در حوزه روان‌شناسی بدان صورت که در دنیای امروز کاربرد دارد، به کار می‌آید؟

لاله بختیار: امروزه هر کسی درباره سلامت، بدن سالم، ذهن سالم، غذای سالم و روح سالم و غیره صحبت می‌کند (از نقطه نظر دین و آداب مذهبی).

مهم‌ترین جنبه عملی حکمت این است که تنها و فقط این خرد است که بر اهمیت سلامت اخلاق در کنار سلامت روح و روان تاکید می‌ورزد. سلامت اخلاق نتیجه تربیت و نظم نفس است.

خرد توحیدی سنتی، انسان را موجودی می‌بیند که از جسم، نفس و روح تشکیل شده است. بدن تاریکی و فقدان نور است که از خاک مرطوب (گل) ساخته شده. روح نورانی است و از نوری آفریده شده که نَفَس خداوند مهربان است و در لحظه تولد بر ما دمیده شده. نفس آن بخشی از خود ماست که همواره در حال تغییر است و گاهی اوقات به جسم و هوای و هوس‌های آن تمایل پیدا می‌کند و گاهی اوقات نیز به روح گرایش نشان می‌دهد و نور و درخشانی آن را منعکس می‌کند.

انسان به‌واسطه اختیار و اراده خود می‌تواند به این سو یا آن سو حرکت کند. از نقطه نظر عملی، چگونه دریابیم که نفس داریم؟ دلایل فلسفی بسیاری موجود است که وجود آن را ثابت می‌کنند ولی خیلی ساده می‌توان پرسید حسد، طمع، خشم و شهوت از کجا نشات می‌گیرند؟ بخشایش، ندامت و سپاس‌گزاری از کجا عمل می‌کنند؟

شما نمی‌توانید برای رهایی از یکی از آن‌ها و به دست آوردن دیگری قرص یا دارو مصرف کنید. این کار به انضباط و سخت‌کوشی نیاز دارد و خودمان باید این کار را صورت دهیم.

هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را برای ما انجام دهد. چگونه می‌توان از آن‌ها استفاده کرد و آن‌ها را تحت انضباط درآورد؟ کل موضوع تصوف درباره همین مساله است. وقتی کسی قدم در راه انضباط نفس برمی‌دارد نفس را در قالب دیدی کل‌نگر و نه‌فقط تحلیلی می‌بیند و همه ما از اهمیت تمامیت و یکپارچگی آگاه هستیم. تمرین جسمانی یا روش‌های معنوی به‌تنهایی از ما انسان‌های بهتری نمی‌سازند.

تنها از طریق انضباط نفسانی است که اگر هدف بر آن باشد، می‌توان به نتایج دلخواه دست یافت و این هدف تصوف است؛ یعنی تادیب نفس و دست یافتن به هماهنگی و تعادل درونی.

صوفیان به این فرآیند «تزکیه نفس» یا «اصلاح شخصیت» می‌گویند. وقتی که نفس به انضباط درآمد، انسان آماده است تا در این جهان به خداوند بازگردد.

این یعنی چنان خدا را عبادت کنی که گویی او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی او تو را می‌بیند (عین‌الیقین، احسان). سنت تصوف ۱۴۰۰ سال است که شیوه‌ حقیقی شفای اخلاق و سلامت را بیان می‌کندو می‌توان به واسطه‌ زندگی ثبت شده اولیاالله به آن دست یافت.

این انضباط به‌صورت به نظم درآوردن یا کنترل و مدیریت صفات منفی (رذایل اخلاقی چون حرص، حسد، رشک، خشم، شهوت، ریا، شرک یا پرستش خدایان بسیار و عدم اعتقاد به خداوند یکتا) و جایگزینی آن‌ها با صفات مثبت و کیفیات و اسمای حسنای الهی که معمولا ۹۹ اسم شناخته شده است، حاصل می‌شود. (فضایل اخلاقی چون بخشش، رحمت، شفقت، ندامت، معرفت، عدالت، آگاهی و…).

از این طریق است که انسان به‌موجودی عادل و منصف در مواجهه با همه‌چیز تبدیل می‌شود: یعنی در ارتباط با خداوند، دیگران و خودش.

این همان هدفی است که مقصود بوده؛ یعنی دستیابی به توازن، تعادل و تمرکز درونی. از این دیدگاه، انسان با این امکان به دنیا آمده که بتواند تمام فضایل اخلاقی یا ویژگی‌های مثبت را کسب کند.

این فضایل وقتی خداوند روح خود را در ما دمید، به هر یک از ما داده شد ولی فرآیند تربیت ما آن‌ها را تیره و تار ساخت و بر آن‌ها زنگار نشاند و از این‌رو فرد نیاز دارد تا این زنگار را بزداید تا نور و درخشندگی روح قادر باشد آن‌ها را منعکس کند. شاید توضیح این موضوع مثل ارائه نظریه باشد، اما درست مثل تبیین جریان الکتریسیته و از پی آن استفاده از آن یا توصیف قوه جاذبه و کارکرد آن، هم واقعیت دارد و هم کاربردی است. شما آن را تنها به ‌واسطه اثراتی که دارد می‌شناسید از این‌رو، کاربرد عملی نه‌گانه ایرانی، شفای اخلاقی است.

بروس اندرسون: می‌توانید مثالی از کاربرد نه‌گانه ایرانی در فرآیند مشاوره به ما ارائه دهید؟

لاله بختیار: من از چهار سطح مختلف مشارکت روان‌شناسی سنتی در امر مشاوره استفاده می‌کنم.

این چهار مورد دقیقا همان چهار سطح مورد استفاده از سوی پزشکان دوران باستان، قرون میانه و حتی دوران معاصر است.

در قالب پزشکی به آن‌ها اشاره شده است ولی در شفای اخلاق نیز می‌توان از آن‌ها بهره برد.

این چهار سطح عبارت است از «رژیم»، «دارو»، «سم‌زدایی» (پادزهر) و «جراحی». به‌عنوان مثال، در برخورد با خشم؛ البته در وادی امر می‌توان در صورت استفاده از آن به حالت متعادل، آن را کیفیتی مثبت انگاشت؛ چرا که خداوند آن را به ما داده تا بتوانیم در مقابل آسیب و صدمات از خود دفاع کنیم و این امر از طریق خشمگین شدن از کسی یا چیزی که برای خدا، دیگران و خود ما تهدید‌آمیز است محقق می‌شود. اما باید از آن در حالت متعادل استفاده کنیم که شیوه مناسبی است. اگر از خشم به‌صورت متعادل استفاده کنیم، فضیلت شجاعت را تقویت می‌کند.

کسی که دارای خشمی نامناسب است، بیش از حد شجاعت دارد و باید با یکی از سطوح چهارگانه مذکور به تعادل برسد.

وقتی که با خشم نامناسب از طریق رژیم کار می‌کنم، شخص را به شجاعتی متعادل سوق می‌دهم که به‌صورت قدرت ذهنی و اخلاقی برای مخاطره کردن، استقامت و مقاومت در برابر خطر، ترس یا مشکلات توصیف می‌شود؛ چرا که شخص به خدا توکل می‌کند. مراجع یا بیمار از این موضوع آگاه است که مشکلی دارد و مشتاق است تا روی آن کار کند.

در مرحله دارو (تجویز دارو) مراجع را به شناخت و خردی سوق می‌دهیم که به‌صورت رفتار یا عمل خردمندانه توصیف می‌شود. در عرف، این موضوع به‌صورت امری معرفت محور، بینش محور یا قضاوت محور توصیف می‌شود و به حالت عمیق‌تری تبدیل شده است و هنگامی که شخص از وجود آن آگاه است، شاید احساس نکند که وجود دارد؛ در حالی‌ که اطرافیان آن را می‌بینند. سم‌زدایی (پادزهر) سطح دیگر مشارکت در امر درمان است و گرچه شخص آگاه است، اما خشم نامتناسب همچنان ایستادگی می‌کند. در اینجا درمانگر بیمار را به خصیصه‌ای سوق می‌دهد که خود ویژگی منفی است (حرکت از ویژگی منفی به ویژگی منفی دیگر) یا همان بیش آگاه که شکل افراطی شناخت است.

این امر دشوارترین وظیفه درمانگر است؛ چرا که موقعیت موجود باید به‌دقت مورد مشاهده قرار گیرد و مشارکت و مداخله او باید به مقدار دقیق و درست صورت گیرد. درست مثل شیمی‌درمانی می‌توانید پادزهر یا زهر زیاد تجویز کنید. از نقطه‌نظر شفای اخلاق، شخص می‌تواند خشم نامتناسب را با خرد مضاعف جایگزین کند. خرد و دانایی بیش از حد به تقویت رذایلی چون ریا، خودنمایی، تظاهر، مکر، حیله و غیره منجر می‌شود.

در مرحله سم‌زدایی باید در قبال رذیلت اخلاقی یا ویژگی منفی مراقبت زیادی صورت دهم. اگر به‌رغم استفاده از سطوح مذکور در روند درمان، مشکل وجود خشم نامتناسب همچنان پابرجا باشد ،و یا شخص به‌شدت درگیر آن باشد (مثلا دست به رفتارهای بزهکارانه بزند)، مرحله چهارم یا جراحی مورد نیاز است. از نقطه نظر شفای اخلاق، این مرحله به‌معنای قطع جریان انرژی برای نفس به‌واسطه روزه گرفتن و بیشتر کردن ذکر خداوند و اعمال عبادی خاص است.

به‌محضی که تغییر در نفس شخص مشاهده شد، و او از خشم نامتناسب دور شد، و حس کرد که بر خشم تسلط یافته، می‌توان ذکر و نیایش را ادامه داد چرا که انرژی را افزایش می‌دهد؛ ولی نباید پس از دوره موقتی جراحی به حد افراط از آن استفاده کرد؛ چرا که می‌تواند به مسئولیت‌های دیگر فرد مثل برآورده ساختن نیازهای خانواده یا امرار معاش حلال که خود شفای اخلاق را تقویت می‌کنند، آسیب برساند. این تنها یک نمونه از ۹ نمونه موجود است (موارد دیگر شجاعت بیش از حد یا فقدان آن؛ خرد بیش از حد یا فقدان آن و اعتدال و میانه‌روی است) و از این‌رو به‌عدم توازن و تعادل درونی می‌انجامد. این همان روشی است که از سوی شیوخ تصوف مورد استفاده قرار می‌گیرد (اگرچه مهم است که خاطر نشان کنیم شفای اخلاق هدیه‌ای است الهی برای همه انسان‌ها و اساس آن ایده خویش‌کاوی روزانه و مستمر وجدان و ضمیر باطن فرد است) تا سالک را برای سفر معنوی و روحانی خود آماده کند که همان بازگشت به سوی خداوند در این جهان است.

وقتی که شخص از لحاظ اخلاقی شفا یافت، و به شخصی عادل، متوازن و متعادل تبدیل شد،حال آماده است تا استدلال و برهان را که اغلب به واسطه جهاد اکبر حاصل شده، به کناری نهد و روی به‌سوی شهود داشته باشد. (من از شماره‌های مربوط به هر سطح از مداخله درمانی استفاده نکرده‌ام چرا که احساس کردم شاید این موضوع باعث شود تا افرادی که از شماره‌ها و اعداد انیاگرام مدرن استفاده می‌کنند، گیج شوند. انیاگرام مدرن با مدل اخلاقی و عرفانی آن فرق می‌کند ولی توضیح در باب آن در حوصله این مصاحبه نیست).

 

گفتگو با لاله بختیار درباره نه گانه ایرانی

 لاله بختیار

بروس اندرسون: چگونه بین نه‌گانه ایرانی و اناگرام مدرن تمایز می‌گذارید؟

مزایا و معایب هر یک از این دو سیستم چه هستند؟

لاله بختیار: هم روان‌شناسی مدرن و هم سنتی (پیشامدرن) روان‌شناسی را به روان‌شناسی شناختی، احساسی یا رفتاری با ترکیبات آن‌ها برای مثال شناختی–رفتاری و موارد دیگر تقسیم می‌کنند. در روان‌شناسی سنتی، شناخت عبارت است از عقل، احساس و رفتار به عنوان نفسانیات (جذب شدن به لذات یا قوه شهوانیه و اجتناب از درد و رنج یا قوه غضبیه).

معایب روان‌شناسی مدرن که در تقابل با گذشته امتیازاتی را خیلی سریع از دست داد مربوط به دو جنبه مهم نفس می‌شود: این‌که دیدگاه کل‌نگر را به‌خاطر دیدگاه جزنگر فراموش کرد و نیز اخلاقیات را مد‌نظر قرار نداد. از نقطه‌نظر مشاهده نفس به‌صورت کل‌نگر، روان‌شناسی مدرن مثل بسیاری از علوم مدرن دیگر، تنها به تجزیه و تحلیل بخشی از مشکلات دلخوش دارد و کل آن را نمی‌بیند.

از نقطه‌نظر اخلاقیات، سنت‌های توحیدی ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) از نظر تاریخی، روح، نفس و روان را به علم اخلاق پیوند داده‌اند. در این سنت عرفانی–اسلامی از این علم تحت عنوان حکمت عملی یاد می‌شود؛ چرا که بُعد عملی آن به اندازه بُعد نظری آن مهم است. برای مثال این مورد درباره الهیات و فقه صدق نمی‌کند. وقتی از روان‌شناسان می‌پرسم که چرا در مطالعات مربوط به روان انسان، اخلاقیات جای خود را از دست داده، می‌گویند دلیل آن این است که هیچ‌کس نمی‌تواند بر سر تعریف شجاعت یا خرد یا اعتدال و میانه‌روی یا عدالت به توافق برسد و به این خاطر چون نمی‌توانید آنچه را که به دنبالش هستید تعریف کنید، پس نمی‌توانید تحقیق علمی صورت دهید. در شگفت می‌مانیم که چگونه مردم درباره تعریف جریان الکتریسیته و قوه جاذبه می‌توانند به اتفاق‌نظر برسند ولی برای مثال درباره شجاعت نمی‌توانند اتفاق‌نظر داشته باشند و بعد این‌که تا به حال چه کسی تلاش کرده تا در باب فضایل اخلاقی به اتفاق نظر برسد؟ از سوی دیگر، هیچ عیبی در رابطه با روان‌شناسی سنتی نمی‌بینم.

چگونه می‌توان عیبی در رابطه با تبدیل شدن به انسانی بهتر پیدا کرد که متوازن‌تر و متعادل‌تر شده و به‌سلامت اخلاقی دست یافته است؟! مزیت روان‌شناسی مدرن تکنیک‌هایی است که روان‌شناسان گسترش داده‌اند و در هر یک از سه بخش، نفس انسان را اصلاح کرده‌اند. این تکنیک‌ها می‌توانند برای رسیدن به سلامت اخلاقی بسیار مفید باشند؛ چرا که تکنیک‌های مورد استفاده در زمان گذشته، قسمت عمده‌اش به‌واسطه سنت شفاهی منتقل شده و اغلب بسیار وابسته به یک شخصیت یا یک شیخ طریقت بوده؛ در حالی که در روان‌شناسی مدرن، این تکنیک‌ها ثبت شده‌اند و در دسترس عموم مردم قرار دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 7 =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​