به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: یکی از دیدگاههای بسیار تاثیرگذار دانش روانشناسی در قرن بیستم، رویکرد روانشناسی بنیانگذار جنبش معنوی انسانگرای آبراهام مازلو است. او که در آمریکا متولد شده، در پی مجموعهای از حوادث زمان خویش از جمله جنگ جهانی دوم بر آن شد تا نوعی از روانشناسی را با نگاهی انسانی و والا را ترویج دهد. هدف مازلو، شناسایی و پرورش عالیترین آرمانها و استعدادها و نیز بهبود بخشیدن به شخصیت انسان بود.
در این مقاله ضمن آشنایی با دیدگاه مازلو و در انتها به طرح برخی نقاط تشابه و تمیز این دو نگاه از هم پرداخته میشود.
مکتب انسانگرای مازلو
این رویکرد با وجود توجه به نیروهای ناخودآگاه و تواناییهای ذاتی انسان و نیز اعتقاد به مثبت بودن ذات بشر، در تضاد آشکار با رویکرد رفتارگرایان و روانکاوی است. مازلو اولین نظریهپرداز انسانگرایی است که موضوع «نظریه انگیزههای انسان» را مطرح کرد. در این نظریه انسان دارای نیازهای ذاتی و اساسی است که موجب فعال کردن و برانگیختن رفتارهای او میشود. این نیازها در سلسله مراتبی مطرح شده که با عنوان «هرم مازلو» شناخته میشود.
در کاملترین شکل هرم مازلو، این نیازها از سطحیترین و ابتداییترین آن در قاعده هرم، تا نیازهای عالی تر و متعالی آن در راس هرم قرار میگیرد. این نیازها شامل: نیازهای فیزیولوژیک، نیاز ایمنی و امنیت، نیازهای عشق و تعلق داشتن، نیاز به احترام، نیاز به خود شکوفایی و نیاز به تعالی است.
مازلو بر این باور است که انسان در هر مقطعی از زندگی خود، به یکی از این نیازها بیشتر توجه دارد و تقریبا تمام تمرکز ذهنی خود را معطوف به این سطح از نیازش میکند. چنانچه این نیاز تامین شود، نیاز بالاتری را طلب میکند؛ تا جایی که در نهایت بتواند به مرتبه خودشکوفایی و تعالی دست یابد. انسان با راه یافتن این سطح شکوفایی و تعالی، به نقطه پایان از حرکت استکمالی خودش بر آمده است. در این سطح انسان انگیزهای جز حرکت و جستوجو و تامل در همان بعد را ندارد و او را به سمت کمال پیش میبرد. مازلو با تصویری که از انسان و ماهیت او می دهد، برای بسیاری از عرصههای مختلف اثربخش و مورد توجه قرار میگیرد؛ از آن جمله معلمان، مشاوران، رهبران تجاری و متخصصان سلامت و کمتر کسی است که از این بینش بهره نبرد. همچنین این دیدگاه با به رسمیت شناختن نیازهای عالی در انسان، فضای مساعدی برای روانشناسی دین بهوجود آورده است. جنبش ارزشمند معنوی در شکوفایی انسانها که آنها را با تجربیات ارزشمند معنوی و شکوفاییشان روبهرو میکند. مازلو گفته است:
«من موج سوم روانشناسی، روانشناسی انسانگرایانه را یک حرکت انتقالی میدانم بهمنظور کسب آمادگی برای روانشناسی برتر موج چهارم یعنی روانشناسی ماورای فردی یا روانشناسی ماورای انسانی که تمرکز آن فراتر از نیازها و علایق انسانی و هویت، خودشکوفایی و مفهومهایی از این قبیل است و به جهان هستی توجه می کند».
مازلو بهطور کلی به سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان اعتقاد داشت و بر این باور بود که باید نیازهای هر سطح به اندازه معینی تامین شود تا نیازهای بعدی بتوانند بهصورت عوامل تعیینکننده به عمل در آید. با این توضیح هر انسانی میتواند وقت و نیروی خود را به نیازهای متعالی و رشد دهنده معطوف کند. (مروتی و دیگران،۱۳۹۲).
در مطالعات اولیه، ابتدا راس هرم مازلو به خودشکوفایی خاتمه مییافت و در سالهای بعد سطح تعالی نیز به هرم افزوده شد. آیا هرم برخوردار از سطوح همین نیازها است؟ یا نیازهای دیگری بر آن میتواند وجود داشته باشد؟ تعاریف این نیازها چیست و این نیازها در رویکرد اناگرام چگونه خود را نشان میدهد و چه تمایز و تشابهی با هم دارند؟ اینها سئوالاتی است که در مقاله بعد میتوانید دنبال کنید.
دکترمهشید رضویرضوانی
شولتز و شولتز (۱۳۸۴). نظریههای شخصیت، یوسف کریمی و همکاران، تهران، نشر ارسباران.
مروتی، سهراب و دیگران(۱۳۹۲). نقد و بررسی سلسله مراتبی نیازهای انسان در نظریه مازلو با رویکردی بر آیات قرآن کریم، نشریه پژوهش های علم و دین، شماره دوم پاییز و زمستان.