loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
  • خانه
  • فرهنگ
  •  آیدا، آرزوی رومینا! حکایات تلخ دختران سرزمینم ایران

 آیدا، آرزوی رومینا! حکایات تلخ دختران سرزمینم ایران

خشونت علیه زنان و دختران ایران

فهرست مطالب

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد، داستان من و تو همچون آیدا و رومینا بلکه صدها و هزاران دختر و پسری در میان است که به‌دلیل نفهمیده شدن، به نبود هیچ پشتوانه‌ای، سرانجامی داستانی شبیه به هم یکی پس از دیگری را دنبال می‌کنند. موضوع کودک‌آزاری! حقوق کودک و نوجوان! سوژه روز و موضوعی جذاب برای خواندن! در هرگونه رسانه! چقدر امروز رومینا شنیده می‌شنود! چقدر رومینا امروز خوشبخت و خشنود از ناگفته‌های خود، اما گوش‌هاش شنوایی برای شنیدن یافته است! حتی دورترها جایی که نام روستای او را هم نشنیده بودند! داستان من و تو حکایت واقعه‌ای در این میان گاه حرص و طمع ددمنشنانه و خوی آلوده به هر پستی و گاه در پس نقاب چهره‌ای موجه با نام دین! شاید اگر… شاید اگر رومینا آیدا می‌بود…

عذرا با باری از اندوه و غم، در عین درماندگی و آستانه‌ دومین شکست از زندگی مشترکش به نزدم من آمده بود. وقتی هر دو به ضرورت برای همایشی شرکت کرده بودیم و من به‌عنوان سخنرانی در آن جمع از روابط زوجین با رویکرد انیاگرام حرفی به میان آورده بودم! او در زمان استراحت جلسه به سرعت به نزدم آمد و بی‌محابا به همان لهجه ساده‌ گفت: «خانم دکتر من یک بار طلاق گرفتم و در ازدواج دومم هم در حال شکست هستم…». تنها و تنها در این زمان از او خواستم هیچ اقدامی نکند و زمانی را به یک مشاوره اختصاص دهد. او با کوله‌باری از مشکلات آمد. بانویی با چهره‌ای رنجیده و خشمگین از یکی روستاهای شمالی ایران که با تمام قدرت کوشیده بود تا بتواند برای دستیابی بر موفقیت‌هایش کوشش کند و  در این مسیر قدم بردارد. او به‌سختی تحصیلاتش را به پایان برده و توانسته بود شغلی آبرومند پیدا کند. اما عذرا در امیدی به زندگی مشترکی از مهر، خود را با مردی معتاد و فروشنده‌ی مواد روبه‌رو می‌بیند که نه‌تنها همسر و همدمی برای او نشد که ناگزیر برای آیدا، تنها دختر مشترک‌شان، ناگزیر متحمل جرایم سنگین او شده و بار فشار مالی بسیاری را از سوی او متحمل می‌شد تا آیدا بزرگ‌تر شد. عذرا که از پاسخ‌گویی به بدیهی‌ترین نیازهای خودش درمانده بود، از همسر سابق جدا شده و یک بار دیگر در امیدی دیگر با کوششی دو چندان در ازدواجی دیگر به اتفاق آیدا راهی تهران شد تا پدر آیدا هم به محکومیت خودش ادامه دهد.

این بار کوشش آیدا نه‌فقط برای بهبود رفتار پدر و مادرش، بلکه در کنار همسر مادر و یک برادر‌خوانده می‌بایست به گوشه‌ تنهایی خودش پناه ببرد و از هرگونه انتظاری برای جلوگیری از هرگونه تنش و تعارضی بین مادر و همسر مادر و احتمالا سو برداشت‌های پسر همسر و حتا اختلاف پدر و پسر بپرهیزد! آیدایی که با گذشت زمان کم‌کم به دوره نوجوانی خودش پا می‌گذاشت، بخشی از دلتنگی‌هایش را با دوستان جدید تهرانی خود به اشتراک گذاشته و به پیشنهاد آن‌ها برای جبران بخشی از این خلا عاطفی‌اش باب دوستی با پسری را باز کرد که این معاشرت از چت کردن‌ها شروع شده و منتهی به وعده‌هایی از سوی پسر شده بود.

گرچه آیدا به نوبه‌ خود در کنار مادر سعی‌کرده بود تا فضای خانه با آرامش همراه کند تا مادر هم بتواند با دغدغه‌مندی‌های جدیدش، کنترل فضای خانواده را داشته باشد، اما نیازهای آیدا در بیان دلتنگی‌هایش جایی پیدا نمی‌کرد که ویروس کرونا هم از راه رسید و عذرا ناگزیر آیدا را روانه روستا کرده تا در کنار خانواده پدری‌اش بتواند کمی اوضاع جدید را سر و سامان دهد. در همین زمان مسئولین زندان هم طبق قوانینی جدید پدر آیدا را به منزل فرستاده بودند تا از ابتلای احتمالی زندانیان جلوگیری شود.

آیدا در فاصله‌ دور از مادر و تنها در کنار پدری که می‌خواست بتواند تا بیشتر او را دوست بدارد، اما به چت کردن‌های خودش ادامه داد تا این که به‌طور غیرمنتطره‌ای پدر نسبت به این ارتباط آگاه شده و آیدا زیر حملات کمربند پدر قرار گرفت! آیدا از کلاس‌های آنلاین مدرسه بی‌بهره ماند و در تصمیمی صریح اعلام کرد که آیدا دیگر ادامه تحصیل نخواهد داد! عذرا بار دیگر با مشکل جدیدی روبه‌رو شد. او که تصور می‌کرد آیدا در آرامشی نسبی قرار دارد و در اقدامی دیگر برای رفع مشکلات با همسر دوم خود به مشاوره ادامه می‌داد، حال با مشکلی دیگر مواجه شده بود. اما عذرا این بار آموخته بود برای اصلاح و بهبود هر کاری نیازمند به آگاهی و دانشی در این مسیر هست که در نتیجه ضروری‌ است تا با همراهی هم پدر را مجاب کرده تا بتوانیم شنونده حرف‌های آیدا باشیم. پدر آیدا پس از تماس‌هایی مکرر از طرف ما، در نهایت به این همکاری رغبت نشان داد. آیدا راه‌های گفت‌وگوی خودش را باز کرده و هم اکنون ضمن ادامه تحصیل برای شنیده شدن و فهمیده شدن است که مایه‌ بسی خشنودی است که عذرا توان مالی این را دارد تا بتواند پاسخ‌گوی این مسیر روشن برای آیدا باشد!

شاید اگر رومینا آیدا می‌بود، فقط عشق او به قرارهایی در چت خلاصه ‌می‌شد. شاید اگر رومینا آیدا می‌بود، مادر او نیز می‌توانست تا با حمایت مالی‌اش او را برای تحصیل و دریافت مشاوره راهنمایی کند. شاید اگر رومینا آیدا می‌بود، پدرش تنها به‌ضربه‌های کمربند بسنده می‌کرد و از ضربه‌های داس اجتناب می‌کرد!

مراقب باشیم که رومیناهای دیگری در آرزوی آیدا نباشند! مراقب باشیم برای شنیده شدن به هر خون‌بهایی راضی نباشیم!

مشاور عذرا و آیدا

مهشید رضوی رضوانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × یک =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​