loader image
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ضمیر خودآگاه در مقابل ضمیر نیمه‌آگاه و ناخودآگاه / ۲

ضمیر خودآگاه در مقابل ضمیر نیمه آگاه و ناخودآگاه-2

فهرست مطالب

نقش ضمیر خودآگاه در مقابل ضمیر نیمه‌آگاه و ناخودآگاه

قسمت دوم

 

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماه‌شید خرد: در بخش اول مقاله نقش ضمیر خودآگاه به معرفی و نقش ناخودآگاه به‌عنوان یک فیلتر برای ذهن پرداخته شد. در این حال توجه داده شد که چگونه احساسات متوسط ناخودآگاه و نیمه خودآگاه کنترل می‌شوند و تلقین در این شرایط معنی ندارد. راه درست بر تغییر در تفهیم منطقی به ضمیر خودآگاه در فرد است که در این مقاله به این گام‌های تغییر پرداخته می‌شود.

 

گام‌هایی برای تغییر باورهای محدودکننده

گام‌های زیر کمک خواهدکرد هر باور محدودکننده‌ای را تغییر دهید:

  • وجود باور محدودکننده را بپذیرید: هیچ راهی در این دنیا وجود ندارد که بتوانید یک باور محدودکننده را تغییر دهید؛ بلکه باید پیش از هر چیز بپذیرید که آن را در نظام باورهای‌تان حمل می‌کنید. برخی بر این نکته پافشاری می‌کنند که زندگی ناعادلانه است و آن‌ها موفق نیستند؛ بعد متعجب می‌شوند که چرا نمی‌توانند موفق شوند. گام نخست برای تغییر باورهای محدودکننده این است که حتی اگر هنوز دلیلی در دست ندارید، بپذیرید که آن‌ها نادرستند.

 

  • مراقب حقه‌های ذهن باشید: باورهای محدودکننده معمولا به‌خوبی در نظام باور پنهان می‌شوند و به‌علاوه ذهن کلک‌هایی سوار خواهد کرد تا آن‌ها را کم‌تر قابل مشاهده کند. خودفریبی یکی از متداول‌ترین حقه‌هایی است که ذهن می‌تواند از آن استفاده کند تا یک باور محدودکننده را بیشتر در نظام اعتقادی دفن کند. به‌طور مثال، باوری مانند «من برای رفت‌وآمد وقت ندارم» تنها زمانی می‌تواند وجود داشته باشد که شما را از بررسی باورهای‌تان درباره توانایی برای معاشرت و دوست پیداکردن منع کند.

 

  • مراقب جانب‌داری ذهن‌تان باشید: هنگامی که یک باور محدودکننده را (در ذهن) قرار می‌دهید، باید به جانب‌داری ذهن از آن باور توجه کنید. ذهن همیشه به جمع‌آوری شواهدی که از عقاید موجودش پشتیبانی می‌کند، ادامه می‌دهد. حتی اگر برخی از آن‌ها نادرست باشند و به‌همین‌خاطر است که تغییر یک باور محدودکننده، ممکن است بسیار سخت به‌نظر برسد. بر خودتان نظارت داشته باشید و به‌دقت سخن بگویید تا بتوانید این جانب‌داری را کشف و به هنگام نیاز آن را حذف کنید.

 

  • تلاش کنید نقطه مقابل را اثبات کنید: این سخت‌ترین و مهم‌ترین گام در تغییر یک باور محدودکننده است. این گام شامل تلاش برای اثبات دقیقا عکس آن باور، آن هم از راه مخالفت کردن با آن، می‌شود. به‌طور مثال اگر براین باورید که همه مردم از شما متنفرند، آن‌گاه وقت آن است که مهارت‌های اجتماعی را پرورش دهید و موفق به شناخت افراد جدیدی شوید. بعضی افراد را پیدا کنید که شما را دوست داشته باشند. این مساله آن‌طور که به‌نظر می‌رسد ساده نیست، اما اگر آن را انجام دهید، برای همیشه باور محدودکننده خود را تغییر خواهید داد.   

 

چرا باید باورهای محدودکننده را تغییر دهید؟

سال‌هاست به مطالعه روان‌شناسی می‌پردازم و کم‌کم به این نتیجه رسیدم که بیشتر مشکلات روحی که مردم با آن مواجه می‌شوند، ریشه در باورهای محدودکننده است!

 

چگونه از ضمیر خودآگاه و نیمه‌آگاه با هم استفاده کنیم؟

یک تمرین ساده وجود دارد که می‌توانید آن را انجام دهید تا کاملا تفاوت بین ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را متوجه شوید.

از شما می‌خواهم شروع به‌کنترل سرعت تنفس‌تان کنید، انگار که قصد دارید یک تمرین ریلکسیشن (تمدد اعصاب) را به‌کار بگیرید. هنگامی که داشتید تنفس‌تان را کنترل می‌کردید، ضمیر خودآگاه مسئولیت را به‌عهده داشت. اکنون کنترل‌کردن تنفس را متوقف کنید و بگذارید به‌طور طبیعی جریان یابد. وقتی این تمرین را فراموش کنید، متوجه خواهیدشد که چگونه ضمیر نیمه‌آگاه سرعت تنفس را به حد مطلوب برمی‌گرداند.

برای دست یافتن به رشد شخصی، بهترین کاری که می‌توانید برای خودتان انجام دهید، فهم این است که چگونه ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه با هم کار می‌کنند و پس از آن از قدرت ترکیبی بهره ببرید.

یک مثال مهم که شرح می‌دهد چگونه هر دو می‌توانند با هم استفاده شوند، این است که چگونه احساسات کنترل شوند. از آن‌جا که ضمیر ناخودآگاه موجب احساسات می‌شود، متوقف کردن آن‌ها ممکن نیست، اما اگر بدانیم که ضمیر خودآگاه افکار را، که عامل اصلی احساسات هستند، پردازش می‌کند، می‌توانید به‌آسانی افکارتان و به‌دنبال آن احساسات را کنترل کنید.

 

دکترمهشید رضوی‌رضوانی

 

منبع:

http://www.2knowmyself.com/subconscious_mind/conscious_mind_vs subconscious_mind

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − سیزده =

مقالات مرتبط
مقالات پربازدید​