به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: در این سلسله نوشتار، به مفهوم ناخودآگاه در نگاه لاکان، اندیشمند فرانسوی قرن بیستم (۱۹۸۱-۱۹۰۱ م) پرداخته میشود.
در واقع مفهوم ناخودآگاه توسط بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان و حکما در سدههای متمادی و در شرق و غرب، مورد اشاره واقع شده و بررسی شده است.
اما فروید با جمعبندی این مفهوم و ارائه چارچوب نظری قدرتمندی در مورد آن، علاوهبر جاودانه کردن نام خود، علم روانکاوی را پایهگذاری کرد.
پس از او سایر اندیشمندان همچون آدلر، یونگ، فروم، هورنای و … با تاثیر از مفهوم ناخودآگاه که فروید ارائه کرد، به بیان دیدگاه خود در این زمینه پرداختند.
اما ناخودآگاه در نگاه لاکان مبتنی بر چه مفاهیمی بود؟
لاکان که بود؟
لاکان در ۱۹۰۱ در پاریس بهدنیا آمد. او با گذراندن سالهای نوجوانی، برای ادامه تحصیل، رشته پزشکی را انتخاب و در نهایت بهعنوان روانپزشک مشغول به کار شد.
فلسفه مطالعه میکرد، به زبانشناسی سوسور تسلط داشت، قومشناسی استراوس را خوب فهمیده بود و از افراد تاثیرگذار بر فرایند گذر از مدرنیته بهشمار میآمد.
لاکان بهعنوان یک پساساختارگرا مطرح در بین اندیشمندان مطرح است.
اما لاکان بهطور مشخص در حوزه روانکاوی چه نظراتی داشت؟
او دیدگاههایش را به چه شکلی بیان کرد؟
در واقع لاکان به بیان مفهوم ناخودآگاه نه صرفا با روش روانکاوی بلکه با روشی میانرشتهای پرداخت.
او با بهرهگیری از آرا سوسور، زبانشناس ساختارگرا و استراوس، قومشناس معروف، به ارائه دیدگاه خود در مورد ناخودآگاه و فرایند رشد روانی پرداخت. در واقع لاکان با استفاده از برداشت ساختارگرایی درباره شکلگیری سوژه در زبان و نیز با استفاده از دیدگاه فروید در شکلگیری ایگو (خود) در جریان رشد کودک، روانکاوی خود را مطرح ساخت.
در واقع دیدگاه او در مورد انسان بیشتر بین رشتهای بود تا صرفا روانکاوانه.
آنچه لاکان در مورد ناخودآگاه میگوید
لاکان برخلاف فروید که مفهوم ناخودآگاه را بر پایه مفاهیم زیستشناختی تبیین کرد، بهمفهوم ناخودآگاه از دریچه مفاهیم زبانشناسی نگریست. اما لاکان بهطور مشخص به چه مفهومی در زبانشناسی اشاره داشت؟
در زبانشناسی، مفهومی تحتعنوان «نشانه» معرفی میشود. این مفهوم متشکل از دو مفهوم دیگر است یعنی دال و مدلول.
دال فرم زبانی نشانه است و مدلول شامل محتوای برداشت شده توسط شنونده. برای مثال در جمله «علی با اخم بیرون رفت»، میتوان «اخم» را دال نامید و ناراحتی، تاسف، خشم و هر حسی که از اخم برای شنونده / خواننده تداعی میشود را مدلول نامید.
اما منصفانه این است که برداشت ما از دال، با توجه به آگاهی ما از جمیع خصلتهای رفتاری علی باشد.
در هر حال، برداشتی که از اخم میشود مدلول و اخم دال است.
لاکان با بهرهگیری از مفهوم نشانه، به مفهوم ناخودآگاه و همچنین فرایند رشد روانی پرداخت.
لاکان به ساختار ناخودآگاه همچون ساختار زبانی نگریست بهنحوی که ایگو را نشانه دانست.
به بیان دیگر ایجاد ایگو را با وجود زبان، شدنی دانست. نگاه لاکان به مفهوم ایگو چنین بود که اگر زبان نباشد، ایگو هم نیست.
با این نگاه لاکان، با آموختن زبان ایگو شکل میگیرد.
اما نکته مورد نظر او، تاثیر زبان بر شکلگیری شخصیت فارغ از استعداد ذاتی فرد است.
در واقع با یادگیری زبان، بهطور خودکار، شخصیتی بر فرد قالب میشود که توسط فرهنگ مربوطه تعیین شده است.
بهاعتقاد لاکان هیچ سوژهای جدا از زبان وجود ندارد.
لاکان در مورد فرایند فرهنگی شدن چه میگوید؟
لاکان برخلاف دکارت که بودن خود را توام با اندیشیدناش میدانست، چنین بیان میکرد که «من میاندیشم جایی که نیستم، پس من هستم جایی که نمیاندیشم».
اما برای تشریح منظور لاکان، ابتدا باید پرسید منظور دکارت و نیز لاکان از بودن چیست؟
در واقع در اینجا، منظور آنها، بودن از نوع ذاتی آن است.
در واقع هر فردی دارای یکسری ویژگیها و استعدادهای ذاتی است.
با این توضیح، باید بهنگاه هر یک از این دو در مورد اندیشه پرداخت.
در نگاه دکارت، اندیشه و معیارهای آن ذاتی است ولی لاکان آن را در چارچوب فرهنگ میداند.
در واقع از دید لاکان، اندیشیدن در خارج از چارچوب فرهنگی، کاری است که نیاز به آگاهی و رشد روانی دارد.
پس در صورتی که فرد در چارچوب فرهنگی و با توجه به معیارهای فرهنگی شروع به اندیشیدن کند، در واقع موجب بروز و ظهور عینی فرهنگ شده است و استعداد ذاتیاش را نتوانسته نشان دهد.
به بیان دیگر فرد در نقش یک مامور، قوانین و هنجارها را بهعنوان درست پنداشته و اگر حس شرم به او دست دهد، بر مبنای همین ارزشهاست و نه خارج از آن ها. این بهدلیل این است که ما براساس اندیشههایمان اقدام میکنیم.
چه از این اندیشهها آگاه باشیم چه نباشیم. این یعنی فرایند فرهنگی شدن.
این نوع نگرش لاکان به انسان و مفهوم ناخودآگاه بود که موجب شد جنبش بزرگی در اروپا و آمریکا در حوزه هنر رخ دهد.
در مقاله بعد ناخودآگاه در نگاه لاکان در مورد فرایند رشد روانی که لاکان تعریف کرد صحبت میشود.
دکترمهشید رضویرضوانی
محمدکاظم جاوید
«من میاندیشم پس هستم»
در حوزه روانشناسی، سوژه را فرد میدانند در حالی که بهعنوان کنشگر فعال و البته با قابلیت کنشگری مستقل دانسته میشود.
و اُبژه به را محیط در نظر میگیرند. در حوزه جامعهشناسی، سوژه همان فرد است اما بهعنوان کنشگر اجتماعی که به تحقق امر اجتماعی همت مینهد، در عین حال اُبژه را جامعه میدانند.
در بیان فلسفی، سوژه را شناسا و اُبژه را متعلق شناسا مینامند.