به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری ماهشید خرد: اندیشه بهرهمندی از منابع غنی و سرمایههای گرانبها در فرهنگ ایرانی، ذهن هر ایرانی فرهنگ دوستی را به خود جلب میکند.
اینکه چگونه میتوان از سرمایههای کهن خود بهترین بهره را برده و به نسل آینده منتقل کرد و چگونه میتوان ارزشهای غنی در فرهنگ خود را بهخوبی در تربیت ذائقه عزیزانمان بنشانیم؟ و اندیشه و خلاقیتهایمان را در شکلدهی از این مسیر به کار بندیم؟
در این اندیشه همیشگیام؛ این هفته خود را در گالری فرمانفرما یافتم؛ آنچه را آنجا میدیدم، در حقیقت بیان ایدهای بود که به زیبایی در کارهای دو هنرمند جوان، سولماز نراقی و ساجده شریفی دیده میشد.
لحظه ورودم مصادف با لحظهای شد که سولماز نراقی متنی از حکایت سیمرغ و مرغان را با بیانی شیوا قرائت میکرد و به توصیف مفهوم بینامتنی از متن و نقاشی بود…
گویی بار دیگر نوای سیمرغ را در دشت نینوا به قلم میآوردم.
تداوم این لذت با دیدن کارهای مشترک بین سولماز نراقی با ساجده شریفی همراه شد، هنگامی که ساجده از نوع انسش با قرآن میگفت و میخواند و برای گرفتن عکس از یک سوژه ساعات زیادی به تماشای یک کشاورز هنرمند، یا هنرمند کشاورز جنوبی در کنار ساحل با ماسههای مرجانی مجسمههایی را میساخت و به نظاره مینشست تا امواج آنها را بشوید، ساجده به قرائت این آیه در دل میپرداخت: … و خواهید دید چگونه آنها را دوباره زنده خواهیم کرد.
پس از ساجده، این قلم پر آهنگ سولماز بود که آیت خدا را بر روی جنسی از چوب یا فلز میلغزاند و میغلطاند تا کلام زیبا را به یاری نام جمیل به نقاشی در آورد.
اینگونه تصویر، خط و کلام حق به هم میآمیختند و مخاطب را با خود میبرد…
گویی نامهای جمال و جلال خداوند، با روح زیباشناسانه این دو هنرمند در آمیخته بود تا اثر جان بگیرد.
بهراستی هنر و هنرمند کیست و چه میکند؟
و گالری چیست و چه نقشی برای ما در زندگی میآفریند؟
موضوع پرسشی در ذهنم گشت تا از دکتر فرمانفرما سئوال کنم. استاد دانشگاه و هیات علمی در حوزه فرهنگ؛ کسی که با رنگ و قلم مانوس است.
آنچه در ذیل میآید پاسخ جامعی است که ایشان دادهاند:
«گالری در حقیقت یک پل ارتباطی مخاطب و هنرمند است و در این روند ارتباطی، کار توزیع، اثر هنری بر عهده گالری است.
اگر گالریدار واسط هنرمند و مصرفکننده، نقش خود را بهدرستی انجام دهد، میتواند منتقل کننده بیان ایده هنرمند باشد و این انتقال بیان، زبان گفتوگو مابین مخاطب و هنرمند میشود، که بهنوعی پیونددهنده خالقان هنر از یک سو و دریافتکنندگان آن از سوی دیگر باشد.
جدا از مقوله معرفی هنرمند به جامعه هنری، او با گروههای متنوعی از مخاطبان مواجه است بهنظر من فراگیری دانش یکی از دلایل عمده بازدید مردم از گالریهای هنری است.
که در این مورد گالری میتواند نقش ذائقهسازی و ارتقای سواد بصری مخاطب را نیز داشته باشد.
هر چقدر گالری بتواند ذائقه هنری و درک بصری مخاطبین را ارتقا دهد، میتواند در تربیت شهروند فرهنگی نقش داشته باشد و از آنجایی که شهروندان فرهنگی مسئولیت اجتماعی و درک و دریافت تعاملات اجتماعی بیشتری دارند میتوانند جامعه را به سمت فرهنگ متعالیتری پیش ببرند، پس نقش گالری بسیار کلانتر از یک فعالیت صرفا اقتصادی و نمایشی است و این نقش میتواند در چشمانداز یک شهر خلاق کاملا تاثیرگذار باشد.
نقش دیگر گالری نقش اجتماعی آن است که میتواند در گسترش سرمایه اجتماعی افراد این حوزه بسیار تاثیرگذار باشد.
حضور مخاطبان در نشستها، گردهماییها و افتتاحیهها منتهی به ورود به شبکهای از افراد علاقهمند به حوزه هنری و فرهنگی میشود.
پس گالری مکانی برای ایجاد شکلگیری این شبکه اجتماعی میشود که میتواند ارتباط بین هنرمندان و این شبکههای اجتماعی را گستردهتر و غنیتر کند.
بعد دیگر بعد اقتصادی است که شامل اقتصاد هنر میشود که هم برای هنرمند و هم برای توسعه اقتصادی کشور میتواند موثر باشد مانند صادرات هنری که توسعه اقتصادی را در بردارد.
عدم کارکرد مناسب گالریها، سطح سلیقه مخاطبان را کاهش داده و این امر نهایتا موجب تضعیف و کاهش درآمد هنرمندان اصیل و پیشرو میشود.
از جنبه کالبدی و شهری، مطمئنا حضور بازدیدکنندگان فرهنگی در منطقه شهری گالری باعث به وجود آمدن یک محیط فرهنگی برای محله یا شهری که گالری در آن واقع شده میشود.
در واقع توسعه کالبدی گالری میتواند به توسعه کالبدی شهر هم منجر شود و ارتباط قویتری را میان مردم شهر ایجاد کند.
یکی دیگر از کارهایی که گالری در ابعاد فرهنگی انجام میدهد ایجاد تکثر فرهنگی و ارائه انواع فرهنگ است و ایجاد برخورد متنوع از فرهنگهای متفاوت و تعامل در آنها است.
بعد فرهنگی گالریها به ارتقا سلیقه خوب، شیوه و راه و رسم پسندیده، پذیرش آثار سطح بالای فرهنگی منجر میشود که در این صورت افراد جامعه با داشتن این سرمایههای فرهنگی که به مصرف فرهنگ و هنر متعالی منجر میشود جامعه را به سمت دموکراتیزاسیون فرهنگی هدایت مینمایند.
در توضیح از نقش گالریدار در روند تاریخی و اجتماعی هنر دکتر فرمانفرما اضافه کردند:
«هنرمند زمانی کارش به پایان میرسد که در جریان دید مخاطبین و منقدین قرار گیرد.
هنرمندی که اثر تولید میکند ولی اثر تولید شده را در معرض نمایش قرار نمیدهد ممکن است تحولی در کارش صورت نگیرد ولی آرتیستی که کارش را به نمایش میگذارد این سیر تحول را بیشتر خواهد داشت، به این دلیل که بازخوردهای مخاطبین و منتقدین را در کارهایشان لحاظ میکنند.
پس این یک حرکت یک سو نیست یعنی فقط هنرمند نیست که به مخاطب پیامی میدهد بلکه مخاطب هم با نقد خودش پیامهایی را به هنرمند میرساند این حرکت دوسویه در مخاطبین منجر به تفکر عمیق میشود و این تفکرات موجب تغییر در نگرش آنها خواهد شد.
و این پل ارتباطی توسط گالریدار ایجاد میشود. گالریدار میتواند این حرکتها و تولیدات هنرمندان را سمت و سو دهد که در حالت ایدهآل و بلندمدت منجر به جنبش هنری شود.
همچنین گالریدارها به نوعی آثار هنری دوره فعالیت خود را مستندسازی میکنند.
کاتالوگها، نمایشها، نشستها، اخبار گالری توسط گالریدار منجر به ایجاد خوراک برای کار منتقدین میشود که نهایتا نقدهای آنها مستندسازی میشود و چراغ راهی هم برای آیندگان میشود».
و در توضیح ویژگیهای لازم یک گالریدار و مشکلاتی که با آن روبهرو است ایشان ادامه دادند:
«تجربه، تخصص و دانش در این حوزه خیلی لازم است، و طبعا سرمایه اقتصادی هم.
از آنجایی که در زمینه اقتصادی نمیتوان خیلی سریع به سوددهی رسید، بنابراین باید دارای اندوخته مالی باشد.
که بتوان به پای آن صبوری به خرج دهد. ارتباطات، سرمایه اجتماعی و روابط عمومی در گالریداری خیلی موثر است البته باید این سئوال را از گالریدارهای با تجربهتر هم پرسید چون من در این راه تازهکار هستم.
گالریداری دارای پیچیدگیهای زیادی است و در ضمن دارای ماهیت پرورشی است که باید در آن مخاطب و هنرمند را همزمان پرورش داد و شاید چون پرورش با ذات زنان بیشتر همسو است بنابراین در این حوزه بیشتر زنان مشغول فعالیت هستند و البته این به این معنی نیست که گالریداری یک شغل زنانه است، ما مردان موفق بسیاری در این حوزه داریم که خیلی هم تاثیرگذار بودهاند.
در توضیح مشکلات گالریدار، ابتدا بازگردیم بر چرخه مدیریت؛ یکی از وظایف مدیریت کار برنامهریزی است و باید در این زمینه بسیار منعطف بود انعطاف در این امر خیلی مهم است.
در بحث منابع انسانی چون با هنرمندان با روحیه حساس و ویژگیهای روحی و روانی متفاوت در ارتباط هستیم این مقابله خیلی حساس است.
از بعد مارکتینگ (بازار) بازریابی و مخاطبین بسیار محدود است و سلایق متفاوتی را باید پوشش داد.
و این ظرافت امر پیچیدگیهای زیادی دارد بنابراین مدیریت گالری یکی از سختترین کارها است.
مبهم بودن قیمت و ارزشگذاری آثار هنری از معضلات این کار است. وضعیت ارتباطات بینالمللی، اقتصاد جهانی و … هم میتواند بر روی کار گالری تاثیرگذار باشد.
یکی دیگر از شاخصهایی که تاثیرگذار است مشارکت فرهنگی و مشارکت اجتماعی در کار گالریداری است.
فعالیتهای هنری بدون این مشارکتها در نهایت فعالیت مثمر ثمری، نخواهد بود.
ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا گالری توجیه اقتصادی برای خود گالریدار دارد، ادامه دادند:
«نقش بازار را در بقا هنرمند میدانیم، بهنظر من تمام بازوی اقتصاد هنر روی گردن گالریها، حراجها، بینالها و آرتفرها است.
در کشور ما سالها است که بینال ها برگزار نمیشوند.
آرتفر نداریم و یک حراج بیشتر نداریم.
بنابراین همین یک حراج و گالریدارها تعیین کننده اقتصاد هنر هستند و در نتیجه تمام فشار بازار را هم بهنوعی مدیریت میکنند.
گالری دارای یک کسب و کار فرهنگی است در حالی که مدیران تجارت بهدنبال سودآوری هستند پس برای رسیدن به هدف سودآوری کاملا آشکار است که میتوانند آنچه مصرفکنندگان میخواهند را عرضه نمایند اما ویژگی خاص مدیریت فرهنگی و هنری این است که پیشبینی خواستههای مصرفکنندگان بسیار سخت است چرا که مشخصه این بازار بیثبات بودن تقاضا است.
مدیران هنری میدانند که تعداد کمی از محصولات آنها سودآوری زیادی خواهد داشت، و نیز این که نسبت متوسطی از آثار فروش متوسطی خواهند داشت.
این هم قسمتی از کار فرهنگی است که در آن سود چشمگیری وجود ندارد.
بنابراین اصولا کسانی به سمت این کار کشیده میشوند که علایق فرهنگی برایشان حائز اهمیت است وگرنه بنگاه کسب و کاری راه میانداختند و در دوره خیلی کوتاهتری ثمره بیشتری از فعالیتشان بهدست میآوردند.
در نهایت فقط لذت انجام این فعالیت هنری میتواند به رضایت و خشنودی منتهی شود.
البته از سوی دیگر افزایش تعداد مجموعهداران و گسترش مالی بازار هنر از عوامل رشد و توسعه این حوزه فعالیت هم وجود دارد چرا که امروزه هنر به منظور حوزهای برای سرمایهگذاری به پناهگاهی امن تبدیل شده است که اینها میتواند امیدی را برای توسعه و رونق این بازار برای گالریداران به همراه داشته باشد».
آنچه گذشت، از نگاه یک استاد مدیریت و برنامهریزی فرهنگی است، گالریداری که میکوشد تا در همدلی با هنر، هنرمند و مخاطب آن، راهی در تربیت ذائقههای متعالی، در جامعه غنی ایرانی بگشاید. او در آغوشی باز از دو هنرمند کشورمان، ساجده و سولماز با آنها قدم بر میداشت تا دلسوزانه به آموزش و تربیت مدیران فرهنگ بپردازد.
دکترمهشید رضویرضوانی